Main

فیلم کامل عبور از برزخ گویش و زیر نویس فارسی-کیفیت بالا (English - فارسی - العربیة)

سلام؛ بیشتر ما از مرگ می‌ترسیم؛ اما واقعاً چرا؟ مرگ برای ما همیشه، مانند یک هیولای وحشتناک بوده و هست؛ حتی به‌اشتباه خیال می‌کنیم، فکر کردن به آن، زندگی را برای ما تلخ می‌کند. ما نه‌تنها از نام مرگ می‌ترسیم، بلکه از اسم مرده، تابوت و قبرستان هم می‌ترسیم! برای همین است که هرگاه می‌خواهیم نام مرده‌ای را ببریم، به یکدیگر می‌گوییم: " هر چه خاک اوست، عمر تو باشد"، "دور از حالا"، " زبانم لال"، " رویم به دیوار"، "هفت‌کوه در میان". اما عده کمی در بین ما هستند که به مرگ نگاهی خردمندانه و سودمند دارند و وجود مرگ را به‌عنوان بخشی از زندگی همه انسان‌ها، پذیرفته‌اند؛ و با این نگاه درست برعکس انسان‌های بی‌انگیزه، روزهای پرتلاش و بانشاطی را پشت سر می‌گذرانند. ★ به نظر شما علت واقعی ترس ما از مرگ، چیست؟ بعضی از ما خیال می‌کنیم که با مردن، همه‌چیز تمام می‌شود؛ اگر واقعیت این باشد، انصافاً حق‌داریم حتی از اسم مرگ نیز بترسیم؛ چون ذات هر انسانی از نابودی و نیستی تنفر دارد. اما خوشبختانه حقیقت غیرازاین است؛ مرگ، چشم‌انداز بسیار زیبا و سرسبز به عالمی وسیع و باعظمت و فوق‌العاده جذاب و هیجان‌انگیز است. مرگ پلی است که ما را از یک دنیای تاریک، پر از خیانت و دورویی، خارج می‌کند و به دنیایی روشن و بی‌نهایت بزرگ، پر از آرامش و همراهی با دوستان فوق‌العاده هماهنگ و دلخواه مهمان می‌کند. آن‌هم نه یک روز، یک سال، صدسال، هزار سال، میلیون‌ها سال، بلکه برای همیشه، هرلحظه نعمتی تازه‌تر، هیجانی جدیدتر و لذت‌بخش‌تر (دقت کنید) مرگ اگر مرد است گو: نزد من آی تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ من ز او جانی ستانم جاودان او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ ★☆ مشکل دیگر بعضی از ما این است نسبت به آثار بسیار مفید یاد مرگ بی‌اطلاع هستیم. درحالی‌که یاد مرگ طبع انسان را نرم می‌کند، آتش حرص را خاموش می‌نماید (مصباح الشريعة، ص: 171) و تو را نسبت به مشکلات غم‌انگیز و رنج‌آوری که در آن قرار داری تسلی و آرامش می‌دهد (المحجّة‌البيضاء، ج ٨، ص ٢٤١) و ده‌ها نتیجه ملموس و قابل تجربه دیگر. ★☆★ علت بعدی ترس از مرگ، پرونده‌های سیاه و تاریک ماست که متأسفانه با امروز و فردا کردن، هنوز با آب زلال توبه شستشو نداده‌ایم. معلوم است کسی که از توبه فرار می‌کند، خود را مانند شخص جنایتکارِ محکومِ به اعدام تصور می‌کند که با هر صدایی به خیال اینکه برای اعدام او آمده‌اند، به میله‌های زندان چنگ می‌زند درحالی‌که چنین فردی از مهربانی و بخشش خداوند متعال یا غافل است یا خود را به‌غفلت زده است؛ خداوندی که وعده قطعی آمرزش همه گناهان ولو بیشتر از ریگ‌های بیابان و عدد ستارگان باشد را، صریحاً از زبان فرستاده و اوصیای وی – بر ایشان سلام - به بشریت رسانده است و جای هیچ شبهه و بهانه‌ای را برای گنه‌کارترین انسان نیز باقی نگذاشته است. بلکه در قولی بسیار سخاوتمندانه و عجیب خداوند وعده تبدیل گناهان و اعمال پلشت و زشت را، به اعمال زیبا و معطر داده است: إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً مگر كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند، كه خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل می‌کند؛ و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است. کسی که در توبه خود صداقت داشته باشد اگر هزار بار نیز زمین بخورد و بازهم صادقانه از خدای مهربان بخواهد او را ببخشد و از آثار اعمال زشتش او را در امان نگاه دارد، خداوند او را در حل‌وفصل هر گناه به هر شکل، حتی اگر حقّ النّاس (ظلم به دیگران) باشد یاری ویژه می‌دهد تا برای همیشه از زیر دین تمام گناهان و حقوقی که به ذمه وی آمده است نجات پیدا نماید. باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ گر کافر و گبر و بت‌پرستی باز آ این درگه ما درگه نومیدی نیست صد بار اگر توبه شکستی باز آ این را هم در نظر داشته باشیم، هر گناهی که انجام می‌دهیم درواقع داریم به جسم و روح خودمان لطمه می‌زنیم و با این گناهان هیچ خدشه‌ای به خداوند بی‌نیاز وارد نمی‌شود. با این مقدمه بر هر خردمندی روشن است که باید راهی برای خلاصی از درماندگی در مشکلات، تنهایی، ترس از بیماری و مرگ، عدم عمل به دانسته‌ها، بی‌انگیزگی و هزاران مشکل دیگر وجود داشته باشد. بی‌تردید اصلاح باورهای خویش نسبت به وجود خدا سبب رسیدن به اطمینان خاطر و آرامشی خواهد شد که انسان را موفق می‌کند تا به‌صورت میان‌بر بر تمام نگرانی‌های فردی و اجتماعی خویش غلبه نماید. بدین منظور مطالعه کتاب زیر که با زبان ساده و مناسب همه سنین نوشته‌شده است و حاصل پرسش و پاسخ و مشاوره با افراد خدا نا باور (آتئیست) و ندانم گرا و شکاک و همچنین افراد در حال تحقیق است را توصیه می‌کنیم. این کتاب که توسط یک ره‌یافته نوشته‌شده است و در همان ابتدای عرضه، سبب اصلاح باور برخی افراد خداناباور (آتئیست)، ندانم گرا و افراد در حال تحقیق‌شده است. جهت دریافت رایگان این کتاب به نشانی زیر مراجعه نمایید: http://esbatekhodavand.blogsky.com/1397/07/14/post-1/ کانال اثبات وجود خدا @esbatekhodavand مجموعه گسترده‌ای از فیلم و مطلب در موضوع اثبات وجود خدا (و در آینده دین و مذهب صحیح و خردمندانه) ıllıllı همیشه در مسیر درست، موفق باشید ıllıllı

ایستگاه حکمت Wisdom station محطة الحکمة

7 years ago

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ In the Name of Allah the Beneficent, the Merciful به نام خداوند بسیار بخشنده مهربان. وَ سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم- أَيُّ الْمُؤْمِنِينَ أَكْيَسُ از پیامبر اسلام – سلام بر او و خانواده او باد - سؤال شد: کدام‌یک از کسانی که ایمان ‌دارد، از همه زرنگ‌تر می‌باشد؟ فَقَالَ أَكْثَرُهُمْ ذِكْراً لِلْمَوْتِ وَ أَشَدُّهُمْ لَهُ اسْتِعْدَاداً. گفت: کسی که بیشتر مرگ را یاد کند و خود را جدی‌تر برای مرگ آماده کند. وسائل الشيعة، ج ‏2، ص 4
35، ر: 2571 کتاب وسائل الشیعه، جلد ۲، صفحه ۴۳۵، روایت ۲۵۷۱ اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشّیطانِ الرَّجِیم I take refuge with Allah from the accursed Shaitan به خداوند پناه می‌برم از شیطان رانده‌شده. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ In the Name of Allah the Beneficent, the Merciful به نام خداوند بخشنده و مهربان. اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العَالَمِین All praise is due to Allah, the Lord of the worlds سپاس، مخصوص پروردگار جهانیان است. بَادِرُوا الْمَوْتَ‏ الَّذِي‏ إِنْ هَرَبْتُمْ مِنْهُ أَدْرَكَكُمْ All pr
aise is due to Allah, the Lord of the worlds. That overtakes you و برای مرگی آماده‌باشید که اگر از آن فرار کنید، شمارا پیدا می‌کند وَ إِنْ أَقَمْتُمْ أَخَذَكُمْ If you run away from it, catches you if you linger و اگر توقف کنید، شمارا می‌گیرد. وَ إِنْ نَسِيتُمُوهُ ذَكَرَكُم‏ And will not forget you if you forget it و اگر آن را فراموش کنید، شمارا فراموش نخواهد کرد نهج‌البلاغه، الحکمة، 203 Quoted from Hazrat Ali, Commander of the Faithful’s Nahjol Balagha, memorable words. کتاب نهج‌البلاغه، حکمت 2
03 این فیلم، دارای پروانه رسمی پخش، به شماره 155/7522 می‌باشد. مُدَّة هَذَا الأثَر 79 دَقِیقَة وَ 4 ثَوانِی This film runs for 79 minutes and 4 seconds. زمانِ فیلم، 79 دقیقه و 4 ثانیه. یُمکِنُکَ تَحمَیل هَذَا الفِلُم بِاللُّغَة وَ الکِتَابَة الفَارسِیَّة وَالإنجِلِیزِیَّة وَالکِتَابَة العَرَبَیَّة You can download tis video in 3 Languages, Persian or English or Arabic می‌توانید از این فیلم، به زبان فارسی، انگلیسی و زیرنویس عربی استفاده کنید. حالا که چاره ای از مرگ نیست، پس، هنگام مرگ، نام محبوبم
، خدا را به زبان می آورم. تَصَاعَد مَرضِی وَ ارتَفَعت أنفَاسِی My illness had aggravated, and I had difficulty breathing بیماری‌ام شدید شده بود و نفسم در حال قطع شدن بود. تو خيال می‌کنی، من و تو برای همیشه زنده خواهیم بود؟ تمام ‌وقتمان را قرار داده‌ایم برای به دست آوردن ثروت، مكنت، دارائي، تمول، اسكناس. تو که به زندگی کوتاه دنیا زیاد اهمیت می‌دهی، پس باید به زندگی همیشگی در آخرت، چه مقدار اهمیت بدهی؟ بالاخره بايد از اين دنيا رفت. چگونه علاقه به دنیا را از قلبم جدا کنم؟ دنيايمان هر چه می‌خواهد بش
ود، بالاخره تمام خواهد شد. هشدار! ناگهان یک‌نفس دیگر می‌کشی و بعد می میری. وَ هَذَا تِذكار لِلنّاسِ بِأنّ المَوت قَرِيب وُقُوعه به خدا قسم که مرگ نزديك است. همه‌چیز را به بازي گرفته‌ای؟ ای مسافرها! بار سفر مرگ را بسته‌اید؟ اگر دنيا وفادار بود، شایسته بود به امام علی - بر او سلام- وفا کند. اگر امشب آخرین شب زندگی من باشد، آیا حساب کرده‌ام که چه توشه‌ای برای سفر آخرت همراه خودم برداشته‌ام؟ آه! مِن قِلّةِ الزّادِ وِ طُولِ (بعدِ) السَّفَرِ آه! از توشه کمی که برای سفر آخرت آماده کرده‌ام و از طولانی
بودن این سفر. اگر انسان باور کرد که با مردن وارد دنیای دیگری می‌شود، همین باور انسان را از تمام لغزش‌ها نگه می‌دارد. با مرگ به دیدار آفریننده خودت می‌روی، به خدا قسم، با مرگ نابود نمی‌شوی. قَالَ الله تَعَالَی: وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ گروهی، از دنیای تاریک و از خواسته‌های بد خود کوچ کرده‌اند، تا آنجا که، هر خواسته‌ای جز کسب رضایت خدا در آن‌ها مرده است. بعد از مرگ، زندگی دائمی است. حَاوَلت و
َ حَاوَلت حَتّی منتصف اللّیل نَادَیتُ عَائِلَتِی وَ لَکِنَّ مَا استَطعتُ The more I tried to call my relatives for help, the less I succeeded هر چه تلاش می‌کردم در آن نیمه‌شب خانواده‌ام را صدا بزنم نمی‌توانستم. حاضر نیستم بمیرم، مگر زمانی که محبوب زیبای خودم را ببینم. چه زمانی چشمم به جمالِ امام حسين – بر او سلام – می افتد. قَالَ رَسُولُ الله – صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ: كَمَا تَعِيشُونَ تَمُوتُونَ‏. حضرت - بر او سلام- گفت: حواستان جمع باشد! همین‌طور كه مريض می‌شوید، همین‌طور هم می‌میرید. م
گر لحظه مرگ لحظه مشکلی نيست؟ تمام خوشی‌های دنيا، ارزشِ یک‌لحظه تلخي جان كندن را ندارد. عزيزان من! لحظه‌ای که جان دادیم، وارد يك عالم ديگري می‌شویم. مرگ مثل عقاب، بال‌هایش را بالای سر من بازکرده است. مَن‏ مَاتَ‏ قامَت‏ قِيامَتُه‏ مرگ، شروعی برای نزدیک شدن به قیامت است. خدايا! خواهش می‌کنم! بدن من طاقت چشیدنِ تلخي جان دادن را ندارد. خداوند می‌گوید: نگران نباش، بدن تو که قابلیت انواع بیماری دارد را، از تو می‌گیرم و به‌جای آن بدنی به تو می‌دهم که در بهشت همیشه همراه تو باشد. المُوت قَریب مِن عَینِی
أراهُ ثُمَّ قُلتُ الشَّهادَتین Death was closing in; so I pronounced my Shahada slowly مرگ را پيش چشم خود، می‌دیدم؛ آنجا بود كه آرام‌آرام شهادتين را گفتم. انسان بد، لحظه مرگ، دست‌وپا می‌زند و دنیای بعد از مرگ را با چشم خود می‌بیند. القُرآن الكَرِيم: حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ Until when death overtakes one of them, He says: Send me back, my Lord, send me back; فرياد می‌زند: پروردگارا! من اشتباه کردم، مرا برگردان! لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ haply I ma
y do good in that which I have left. من را سر اول نوجوانی برگردان تا این بار حتماً، حرف تو و حرف فرستاده تو را اطاعت کنم. كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها By no means! It is a (mere) word that he speaks; خدا به او می‌گوید: هرگز! دیگر سخن نگو! وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ And before them is a barrier until the day they are raised الآن منتقلت می‌کنم به‌جایی بین دنیا و آخرت که نامش برزخ است، آنجا به‌حساب غرور و غفلت و اینکه با غفلت از من، زندگی کردی، خواهم رسيد. اِلَهی
فَأنِسنِی بِتلقِینِ حُجَّتِی O God, bless Mohammad and His descendants, خدای من! به من دلیل محکمی را آموزش بده تا باعث انس و آرامش من گردد. لِقَائُکَ قُرّةُ عَینِی And speed up the reappearance of the twelfth Imam خدای من! دیدار تو، باعث می‌شود چشم من روشن شود. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَ العَن أعدَائَهم Passing through Barzakh سلام بر پیامبر اسلام و خانواده او باد و لعنت بر دشمنان ایشان باد. السَّلَامُ‏ عَلَيْكُمْ‏ يَا أَهْلَ‏ بَيْتِ‏ النُّبُوَّةِ وَ
مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِكَةِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْيِ وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَةِ وَ خُزَّانَ الْعِلْمِ This product is an unbound interpretation ofThe valuable book A Tour of the west سلام بر 14 معصوم: محمد، علی، فاطمه، حسن، حسین، سجاد، باقر، صادق، کاظم، رضا، جواد، هادی، عسکری السَّلامُ عَلَيكَ أيُّهَا الاِمَامُ الحَيّ حَيثُ أغفَلتَنَا الدُّنيَا الخَادِعَة عَن حُضَورِكَ الشَّرِيفِ Written by the late Ayatollah Najafi Quchani, may God’s peace be on him. و امام مهدی-که امید است زود
تر مردم جهان را از ستم انسان‌های بد، نجات دهد. السَّلامُ عَلي القائِد وَليِّ أمرِ مُسلِمِي العاَلَم اللَّهُمَّ احفَظ قَائَدَنَا الاِمَامُ الخَامِنِه‌اي The film is a sample, produced for experience. سلام بر یاران وفادار آن‌ها؛ سلام بر علمای مورد تائید آن‌ها؛ السَّلامُ عَلَي شُهَداءِ الاِسلامِ وَ الثورَةِ الاِسلَامِيَّةِ فِي لُبنانِ، العراق، الأفغانستان، Theme: A warning against love of the world, negligence of death. سلام بر امام خامنه‌ای؛ سلام بر همه مسلمانانِ شیعه و اهل سنت البَحرَین، السُّورِ
یة، القَطِیف و تَحِيَّةِ لِمَظلُومِي العَالَم، تَحِيَّةِ وَ سَلَاماً لِاِخوَانِنَا أبنِاءِ العَامَّة و لِجَمِيعِ الأَحرَار Introducing the luminous countenance of death. A reminding of the throes of death of the pious vs that of the lovers of the world سلام بر تمام شهدای ایران، لبنان، فلسطین، عراق، افغانستان، سوریه، یمن، بحرین، نیجریه و شهدای فاجعه منا در عربستان و علي الخصوص الشباب المؤمن في العالم في كل مكان و زمان. و اللعنة لاعداء الاسلام و مفرّقي المسلمين لعنت خدا بر آل سعود، شجره خبیثه ملعو
نه و تروریستهایی که با پول آنها و حمایت اسرائیل غاصب وَ عَلي اِسرَائِيلِ الغَاصِبَة المُضِرَّة فِي العَالمَيِن وَ عَلي المُتِخَاذِلين و آمریکای عهدشکن و کشورهای غربی جنایت می کنند. وَ عَلي امرِيكا الخَائِنِة الخَبِيثَة الجَاهِلَة وَ عَلي آلِ سُعُود، الشَّجَرَة الخَبِیثَة المَلعُونَة غَیر مُؤهلین لاِدَارَة الحَرَمَین الشَّریفَین سلام بر همه مظلومان جهان ازجمله سیاه‌پوستان آمریکا که به دست پلیس ظالم کشور خودشان کشته می‌شوند؛ وَ عَلي اَعداءِ الثّورَةِ الاِسلَامِيَّةِ الاِيرَانِيَّة،اِلهي،أعمَالُنَا
القَلِيلَةُ الَّتِي وَفَّقتَنَا بِها، نَرجُو اَن تَتَقَبّلها مِنـّا سلام بر همه آزاد اندیشان، مخصوصاً جوانانی که از میان راه‌های زشت، فقط راه درست را انتخاب می‌کنند. وَثَوابهَا استِجَابةُ الدُّعَاءِ وَاللَّعنِ وَ وَفَّقنَا يَومَياً لِخِدمَةِ الاِسلامِ العزيزِ و ارحَمنَا دائماً. خداوندا! کسانی را که به انقلاب اسلامی ایران ضربه می‌زنند را هر چه زودتر شکست بده. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم وَ العَن أعدَائَهم O God, bless Mohammad and His descendants, and spe
ed up the reappearance of the twelfth Imam سلام و درود ما بر پیامبر اسلام و خانواده پاک او باد. القسم الاوّل: لَحَظات الاِحتِضَار Part One: Separation of the soul from the body قسمت اول: لحظات مرگ القسمُ الثّاني: اِخرَاجُ الرّوحِ وَ دُخُولِهَا فِي عَالَمِ البَرزَخِ Part Two: Taking of the soul قسمت دوم: خارج شدن روح از بدن و گریه دوستان در کنار بدن انسان مرده. القِسمُ الثّالِثُ: الغُسلُ، وَ التَّكفِينُ وَ التَّحنِيطُ Part Three: Washing the dead and shrouding him قسمت سوم: شستن و کفن کردن مرده.
القِسمُ الرَّابِعُ: تَشيِيعُ الجِنَازَةِ Part Four: Funeral Procession قسمت چهارم: بردن جنازه تا محل دفن. القِسمُ الخَامِسُ: مَعرِفَةُ شِكلُ النّاسِ فِي البَرزَخِ Part Five: In the Intermediate Realm قسمت پنجم: دیدن صورت برزخی مردم. اَلقِسمُ السّادسُ: دُخُولَ المَيِّتِ فِي القَبرِ: Part Six: Burying the dead قسمت ششم: حمله جانواران وحشی به جنازه مرده. اَلقِسمُ السّابِعُ: اَلبَدءُ بِدَفنِ المَیّتِ. Part Seven: Putting the stone covering in place قسمت هفتم: دفن کردن مرده. اَلقِسمُ الثّامِنُ: اللحَ
ظَات الموحِشة و المُتحیّرة فِی القبر بِالخوف وَ الرَّجاء Part Eight: Bewildering moments of loneliness, expectation, fear and hope, in the grave قسمت هشتم: آمدن دو فرشته برای سؤال از روح مرده. القِسمُ التَّاسِع: الهَدوء وَ الجُلُوس مَعَ شَابّ جَمِیل الوَجه Part Nine: Tranquility, and companionship of the handsome lad قسمت نهم: آرامش و هم‌نشینی با جوان زیباروی. القُسمُ العَاشُر: بَیَان حَقِیقَة مؤسفة Part Ten: Discovery of a pitiful reality قسمت دهم: کشف یک واقعیت تلخ. القِسمُ الحَادِی عَشَرَ: ال
عُودَة (الرّجُوع) المُؤقتة، أخذ الوُجُوهات مِن دَار الدُّنیَا Part Eleven: A Transient Return To the world to benefit from the charities قسمت یازدهم: برگشت روح به خانه خودش. القِسمُ الثّانِی عَشَر: رُجُوع و عُودة إلَی الدُّنیَا حَتَّی یذکُرُوه دَائِماً Part Twelve: A hopeful return to the world, expecting a remembrance قسمت دوازدهم: برگشت دوباره روح به خانه خودش. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ In the Name of Allah the Beneficent, the Merciful شروع می‌کنیم قسمت دوم را با یاد خداوندِ بسیار مه
ربان. القسمُ الثّاني: اِخرَاجُ الرّوحِ وَ دُخُولِهَا فِي عَالَمِ البَرزَخِ Part Two: Taking of the soul; stepping into the meaningful Intermediate Realm, Barzakh خارج شدن روح از بدن و وارد شدن به‌جایی میان دنیا و آخرت به نام "برزخ." القُرآن الكَرِيم: حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ Until when death overtakes one of them, قرآن: آن‌ها هم چنان به راه غلط خود ادامه مى‏دهند تا زمانى كه مرگ يكى از آنان فرامی‌رسد، قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ He says: Send me back
, my Lord, send me back; haply I may do good in that which I have left. مى‏گويد: پروردگار من! مرا بازگردانيد! شايد به‌جای کارهای خوبی که آن‌ها را ترک کردم، کار شایسته‌ای انجام دهم! كَلاَّ By no means! ولى به او مى‏گويند: این‌طور (که او ادعا می‌کند نیست!) إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها It is a (mere) word that he speaks; اين سخنى است كه او (فقط) به زبان مى‏گويد (و اگر دوباره به دنیا برگردد، همان کارهای قبلش را دنبال می‌کند!) وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ And before them is
a barrier until the day they are raised. و پشت سر آن‌ها (دنیایی به نام) برزخ است تا روز (قیامت) كه برانگيخته شوند! النّاَسُ نِیامٌ فَإذَا مَاتُوا إنتَبِهُوا مردم (در دنیا در) خواب (غفلت) هستند و هنگامی‌که بمیرند، هوشیار می‌شوند. لَقَد مِتُّ And I died و من مردم. بعد از مرگ، به کجا منتقل می‌شوی؟ می‌رویم تا به دیدار کسی که او را دوست، داریم برسیم. لحظه جان دادن دروازه ورود به عالم دیگری است. در قدم اول خيال نكنيم كه غير از طبيعت، چيز ديگري وجود ندارد. فَرَأيتُ أَنَّ مَرَضِي الجِسمَانِي قَد تَلَاشَ
ي وَ أصبَحتُ فِي أتَمِّ صِحّةٍ Then I saw I was afoot, the illness I had been suffering from was gone; خودم را دیدم كه ایستاده‌ام درحالی‌که دیگر بیمار نیستم. وقتی‌که مردیم، آن‌وقت متوجه می‌شویم که چقدر از واقعیات غافل بودیم. الان، دارند، ما را به سوی دنیای بعد از مرگ می کشند. إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ ما را خداوند خلق کرده است و به‌سوی او مراجعه می‌کنیم. کارهای بد ما سبب شده است از واقعیات مهمی، بی‌اطلاع بمانیم و به خاطر همین، خیال می‌کنیم این واقعیات وجود ندارند. تأسف بخور که
چرا از واقعیات مهمی، بیخبر هستی و به جای آن مشغول چیزهای شده ای که به تو ضرر می زند. وَالِدی العَزِیز! Father! پدر! کسی به خدا و روز قیامت باور دارد، همین الآن قیامت، بهشت و جهنم را در برابر خودش می‌بیند. وَالِدی العَزِیز! Father! پدر! چشم ما مانند خفاش، از نور و حقیقت فرار می‌کند. عالم پر از واقعیات مهم است. آیا واقعاً متوجه هستید؟ یا فقط به‌ظاهر توجه می‌کنید؟ من از شما می‌خواهم که واقعاً توجه کنید؟ وَالِدی العَزِیز! Father! پدر! وَالِدی العَزِیز! Father! پدر! حداقل احتمال بدهید چيزهايي كه دوس
تان خدا پیداکرده‌اند، درست باشد. وَالِدی العَزِیز! Father! پدر! زندگی و مرگ در دست خداوند است. وَالِدی العَزِیز! Father! پدر! اُمِّی! Mother! مادر! خدايا به من يقيني بده که دیگر مشکلات دنیا برایم آسان شود. وَ رَأيتُ أقرِبائِي حَولَ جِنَازَتِي يَبكُونَ عَلَيّ، فَحزِنتُ عَلَي بُكَائِهِم، My relatives were all around my corpse, lamenting and shedding tears; و فامیلم در اطراف جنازه من، برايم گريه می‌کنند. آیا می‌دانی اگر در برابر مشکلات صبر کنی، چقدر بزرگ می‌شوی؟ البته اگر صبر کنی. با خودت می‌گویی:
چرا يتيم شدم؟ آگاه باش! خداوند بهتر می‌داند که کار درست چیست. اگر كسي تسلیم خداوند حکیم بشود، دیگر هیچ مشکلی او را نگران نمی‌کند. يك کسی از شما که می‌میرد، اگر برای او بی‌صبری کنی -مخصوصاً زن‌ها- پاداش تو، نزد خداوند کم می‌شود؛ حتی بعضی بی‌صبری‌ها حرام است و مجازات دارد. چه شده است؟ اینجا چه خبر است؟ چرا گریه می‌کنید؟ اگر برای من گریه می‌کنید، بدانید! حال من خوب شده است شما باید خوشحال باشید، چرا ناراحت هستید؟ وَ اعْلَمُوا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّكُمْ سَيَّارَةٌ People! Know that you are all the
travelers ای مردم! بدانید، شما در این دنیا مسافر هستید. قَدْ حَدَا بِكُمُ‏ الْهَادِي‏ Whom the Caravan leader is driving on که مسئول کاروان شما را راهنمایی می کند وَ حَدَا لِخَرَابِ‏ الدُّنْيَا حَادِي‏ And know that the Caravan leader has announced the destruction of the world و مسئول کاروان به شما اطلاع داده است که دنیا در حال ویران شدن است وَ نَادَاكُمْ لِلْمَوْتِ مُنَادِي And the herald has called you towards death. و صدایی که شما را برای مرگ آماده باش می دهد بلند شده است. فَلا تَغُرَّنَّكُم
ُ الْحَياةُ الدُّنْيا So the world should not cheat you آگاه باشید! که زندگی دنیا شمارا گول نزند. وَ لا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ Nor should it beguile you from your Lord و این دنیای فریبکار، شمارا نسبت به خداوند، مغرور نکند. أَلَا وَ إِنَّ الدُّنْيَا دَارٌ غَرَّارَةٌ خَدَّاعَةٌ Know that the world is a luring residence that brings much conceit. آگاه باشید! دنیا خانه‌ای بی‌اندازه فریبنده و بی‌نهایت گول زننده است، تَنْكِحُ فِي كُلِّ يَوْمٍ بَعْلًا It concludes routine marriage bounds wi
th anyone, دنیا عروسی است با هزار شوهر که هرروز باکسی ازدواج می‌کند وَ تَقْتُلُ فِي كُلِّ لَيْلَةٍ أَهْلًا And at night kills the household. و در هنگام شب، باخیانت خانواده خود را می‌کشد. وَ تُفَرِّقُ فِي كُلِّ سَاعَةٍ شَمْلًا It disperses your gathering at any moment. و در هرلحظه اتحاد جمعی (مثل خانواده و دوستان) را بر هم می‌زند. خواهش می کنم، به من توجه کن! پسرم! فَكَمْ مِنْ مُنَافِسٍ فِيهَا وَ رَاكِنٍ إِلَيْهَا مِنَ الْأُمَمِ السَّالِفَةِ قَدْ قَذَفَتْهُمْ فِي الْهَاوِيَةِ وَ دَمَّرَتْهُمْ تَد
ْمِيراً وَ تَبَّرَتْهُمْ تَتْبِيراً وَ أَصْلَتْهُمْ سَعِيرا It drove into the burning Hell many of the bygone nations precious that desired it and put their trust on it. What a thorough perdition it was! زیاد هستند کسانی که نسبت به دنیا شوق دارند و به او اعتماد می‌کنند، امّا دنیا آن‌ها را و مردم قبل از آن‌ها را در جهنم انداخت. و قُلتُ لَهُم انَّنِی لَم أمُت، بَل زَالَ عَنِّی مَرَضِی، إلّا أنَّ اَحَدَاً لَم یَسمَع صَوتِی وَ کَأنّهُم لَا یَرَونَنِی However repeatedly I tell them: I am not dead; lo
ok! I am relieved of my illness, they do not to take heed; هر چه به آن‌ها می‌گویم كه: من نمرده‌ام بلكه بیماری‌ام رفع شده است كسي به حرف من گوش نمی‌دهد، وَ لَا یَسمَعُونَ صَوتِی They seen not to see me, or hear me. انگار اصلاً مرا نمی‌بینند و صدايم را نمی‌شنوند. خدایا! این‌ها چرا متوجه نیستند؟ این‌ها که تا یک ساعت قبل، نگران حال من بودند؟ من هم که بیمار نیستم! آنها برای چه کسی گریه می کنند؟ شاید فکر می‌کنید من مرده‌ام؟ اَنَا لَم اَمُتّ، اَنَا حَیٌّ I am not dead! I am alive! من نمرده‌ام! من زنده‌
ام! فَلْتَكُنِ الدُّنْيَا فِي أَعْيُنِكُمْ أَصْغَرَ مِنْ حُثَالَةِ الْقَرَظِ وَ قُرَاضَةِ الْجَلَمِ People! Know that the world should not be even so worthy as the dried leaves used to ای مردم! دنیا باید در نظر شما، از برگ‌های خشک، ناچیزتر و از پشم‌های اضافه بز، بی‌ارزش‌تر باشد. وَ اتَّعِظُوا بِمَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ قَبْلَ أَنْ يَتَّعِظَ بِكُمْ مَنْ بَعْدَكُم‏ People! Know that the world should not be even so worthy as the dried leaves used to از کسانی که قبل از شما زندگی می‌کردند، عبرت بگیرید،
قبل اینکه شما برای کسانی که بعد از شما می‌آیند، عبرت شوید؟ اَنَا لَم اَمُتّ Treat the hides with, nor should it be of more value تو شاگرد من هستی! تو جواب مرا بده! اَنَا لَم اَمُتّ، اَنَا حَیٌّ To you than the smallest particle left after the goat’s hair is clipped let the life of those who lived before you in this world تو در مدرسه به من احترام می‌گذاشتی و از همه عاقل‌تر بودی و من روی تو حساب کرده بودم! اَنَا حَیٌّ I am alive! تو باید متوجه باشی! من نمرده‌ام؛ به من نگاه کن! هذا مَا وَعَدَنَا ال
لَّهُ‏ وَ رَسُولُه‏ این همان زمانی است که خداوند بزرگ و فرستاده او به ما وعده داده‌اند. اَنَا لَم اَمُتّ اَنَا حَیٌّ Be a lesson to you before your life will be a lesson for those who will come in the future خواهش می‌کنم! به من نگاه کن! من نمرده‌ام؛ من زنده‌ام؛ چرا به من توجه نمی‌کنی!؟ القُرآنُ الکَرِیم: قُل إِنَّ الْمَوْتَ الَّذي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقيكُمْ Say: As for the death from which you flee, that will surely overtake you قرآن: بگو: «اين مرگى كه از آن فرار مى‏كنيد، سرانجام با
شما ملاقات خواهد كرد؛ هر سخنی را بدون فکر کردن ميگوييد؟ هر كاری که پیش آمد، انجام می‌دهید؟ هر چیزی که به دستان رسید را می‌گیرید؟ هر چه که باشد، می خورید؟ هر جا که پیش آمد، می‌روید؟ متوجّه هستید؟ مسلمان‌ها! مذهبی‌ها! بازاری‌ها! كارگرها! تاجرها! کشاورزها! دانش آموزها! کارمندها! به امام حسين سوگند، همه ما واقعاً خواهیم مرد! اَنا اَکُونَ؟ اَنَا مِتُّ؟! Is it really me! I am dead! یعنی این جنازه من هستم؟ یعنی واقعاً من مرده‌ام؟! اُستَاذ! My teacher! استاد! اُستَاذ! My teacher! استاد! فَعَلِمتُ، أنَّن
ِي بَعيدٌ عَنهُم، وَلكِنِّي كُنتُ هُنَاكَ بِسَبَبِ مَعرِفَتِي وَ حُبِّي لِتِلكَ الجِنَازَةِ Then I realized that it was my corpse that had made them so restless and mournful. آنجا بود كه فهميدم، آن جنازه من است كه آن‌قدر آن‌ها را بی‌تاب و گريان كرده است. تَیَتَّمنَ اَیُّهَا الوالِدی العَزِیز! از این به بعد بدون سرپرست شدیم! هنوز کاملاً نمرده‌ای، تلفن می‌زنند غسّالخانه و به آن‌ها می‌گویند: «زودتر بیایید این مرده را از این خانه خارج کنید که به‌زودی بدنش فاسد می‌شود و بوی بد خواهد داد» بِسْمِ اللَّ
هِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ In the Name of Allah the Beneficent, the Merciful شروع می‌کنیم قسمت سوم را با یاد خداوندِ بسیار مهربان. القِسمُ الثّالِثُ: الغُسلُ، وَ التَّكفِينُ وَ التَّحنِيطُ Part Three: Washing the dead and shrouding him. شستن و کفن مرده. رَحِمَ‏ اللَّهُ‏ مَنْ‏ قَرَأ الفَاتِحَةَ وَ التّوحِید مَعَ الصَّلوات عَلَی مُحمّد وَ آلِ مُحمّد May God have mercy on the person who recites the Hamd خداوند رحم کند به کسی که سوره حمد و توحید را بخواند و بر محمد و خانواده او صلوات بفرستد. اللَّهُمَ‏
صَلِ‏ عَلَى‏ مُحَمَّدٍ وَ آل‏ مُحَمّدٍ وَ العَن اَعدَائَهُم Chapter of the Quran and calls for blessings on خداوندا! سلام خودت را بر محمد و خانواده او بفرست و دشمنان آن‌ها را لعنت کن وَ عَجِّل فَرَجَهُم Mohammad and his descendants. و هر چه زودتر، در آنچه می‌خواهند و حق آن‌هاست، گشایش ایجاد فرما! وَ هَیِّئُوا جِنَازَتِی لِلغُسل They made the necessary preparations جنازه‌ام را براي غسل دادن آماده كردند. بعد از مرگ، بدنی که در آن گناه کردم را برهنه می‌کنند تا آنرا بشویند، لباس‌های زیبا را، از بدن
م بیرون می آورند. پروردگارا در طول زندگی‌مان به ما رحم کردی، آیا بعد از مرگ به ما رحم نمی‌کنی؟ حتماً رحم می‌کنی. خدا می‌گوید: من بسيار آمرزنده‌ام، مهرباني من هميشگي است. وَ هُناک شَخص أخذ یغسِّل جَسَدِی بِهَدوء وَ بِهَدوء Someone began to wash my corpse, doing it in repose, and unhurriedly و شخصي با آرامش و آرام‌آرام جنازه‌ام را می‌شست. کسی که جنازه را می‌شست، آب را ريخت و شروع كرد به شستن بدنم، مثل کسی که بدنش مجروح باشد، احساس درد زیاد می‌کردم؛ امّا کسی ناله مرا نمی‌شنید. امام صادق بر او سلام
، گفت: هنگام شستن بدن مرده‌ای که کار بد می‌کرده است، تو فقط آب ریختن روی بدن او را می‌بینی، درحالی‌که درواقع روی بدن او به جای آب، آتش می‌ریزند. گناهاني انجام دادم، امّا تو به من مهلت دعا کردن دادی تا گناهم را ببخشی. خداوند می‌گوید: چه گناهي انجام داده ای؟ من مسئول بخشیدن گناه هستم و من هم می بخشم. الاَمَان مِنَ الغَفلَة Woe to me for having neglected my time خدایا! من از غفلت خودم به تو پناه می‌برم! إِلَهِي‏ وَ قَدْ أَفْنَيْتُ‏ عُمُرِي‏ فِي شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْكَ‏ Neglected my time وای بر من!
به خاطر غفلت. وَا أسَفَاه لِهَذَا العُمر الهَدر And wasted my life; وای بر من به خاطر عمر بی‌فایده من! الّذِی انتَهی It is all finished what a lot of fruitless عمر من به این سرعت تمام شد. لِمَاذَا لَم اُحَاول Effort I made if I had چقدر زیاد، تلاش بیهوده‌ کردم. لَیتَ هیئت نَفسِی لِهَذَا الیَوم. Prepared myself for today! ای‌کاش برای امروز خودم را، آماده کرده بودم! وَ مَا عِنِدی الآن فُرصَة I have no more chance for a deed دیگر فرصت توبه و انجام کار خوب ندارم. وَ لا رجعة بَعدَ هَذَا وَا أسَفَاه!
اُفاً لِی! اُفاً لِی! And no possibility to return. Alas! Poor me و امکان برگشت من به دنیا هم وجود ندارد. وای بر من! وای بر من! الَهِي لَئِنْ جَلَّتْ وَ جَمَّتْ‏ خَطِيئَتِي‏ هرچند گناهان من زیاد است، اما خدایا! این گناهان از دریای بخشش تو بیشتر نیست، فَعَفْوُكَ عَنْ ذَنْبِي أَجَلُّ وَ أَوْسَع خدایا! عفو و بخشش تو بیشتر از گناهان من که روسیاه هستم می‌باشد. رَبِّی! اِرحَم هَذَا الجَسَدِ الضّعِیف My God! Have pit on my frail and sinful body خدایا! به این بدن ضعیف و گنه‌کار، رحم کن! مالک این روح و
بدن تو نیستی، این‌ها نشانه‌ای از جانب خداوند است و او مالک همه‌چیز است. اعضای بدن ما فردا شهادت خواهند داد که ما از آن‌ها چگونه استفاده کردیم. خداي من! با دست، پا، گوش و چشمی که به من دادی، به‌جای اينكه شكر نعمت‌های تو را انجام دهم، تو را نافرمانی کردم. خدای مهربان می‌گوید: شما نزد من اقرار کردید که با نافرمانی من به خودتان ضرر زديد، پس از رحمت من ناامید نشوید. خدایا! تو به دشمنانت رحم می کنی، تا توبه کنند، پس حتماً به کسانی که تو را دوست دارند نیز رحم می‌نمایی. خدای مهربان می‌گوید: معني ندارد ا
ز بخشش من ناامید باشيد، چون نمی‌توانید بگوييد: «خداوند قدرت آمرزش ما را ندارد.» خدایا! من خجالت می‌کشم سرم را به سمت تو بلند كنم و با این زبانی که زیاد گناه می‌کند، نام تو را صدا بزنم! هَذَا البَدَن المُذنِب اِرحَمه! Don’t be hard on me - the poor خواهش می‌کنم، هنگام شستن بدنم، با من بیچاره مدارا کنید! خدايا! من نمی‌خواستم نافرمانی تو را انجام دهم، خدايا! من نمی‌خواستم سبب ناراحتی امام دوازدهم شوم، شيطان مرا فریب داد، اطاعت از خواسته‌های نفسم مرا بيچاره كرد. خدايا! خودت می‌دانی من امام حسين را د
وست دارم، خدایا! تو می‌دانی من خانم زهرا را دوست دارم، خدایا! من نمی‌خواهم گناه كنم، تو کمکم کن تا گناه نکنم! یَا حُسَین! بَکَیتُ کثیراً لأجلِکَ یَا حُسَین، اللَّهُمّ اجعَلنِی عِندَکَ وَجِیهاً بالحُسَینِ عَلَیهِ السَّلَام! My dear Imam Husayn! I have wept a lot for you, hoping for your magnanimity حسین جان! من برای مظلومیت شما خیلی گریه کرده‌ام! به بزرگواری شما امیدوارم، سرپرست من! خدایا! من نزد تو آمده‌ام، درحالی‌که دیگر مغرور و غافل از تو نیستم و از کارهای زشتم، خجالت می‌کشم، وای بر من! چقدر ز
یاد من درحضور آفریننده جهان بی‌ادبی کردم. خدایا! خوشبختانه ما کارهایی بدتر از فرعون انجام نداده‌ایم، و با فرستاده تو، جنگ نكرديم؛ ما پیامبر اسلام را دوست داريم، و عاشق داماد او یعنی امام علی هستيم؛ ما زمانی که بچه بوديم و می‌خواستیم روی پاهایمان بایستیم، مادرمان می‌گفت: فرزندم! بگو يا علي! خودمان قبول داریم که نافرمانی تو را کردیم، و به آن اقرار می کنیم. خدايا! من خودم به تو می گویم: آدم بدی هستم و نافرمانی تو را کردم. خدايا من عذري ندارم که به‌وسیله آن، گناهانم را توجيه كنم؛ اگر بگويم جوان بودم
و زيبايي و شهوت مرا فريب داد، حضرت يوسف را به من نشان می‌دهند، اگر بگويم: دوستان، مرا فريب دادند، شهیدان را می‌آورند و می‌گویند: و می‌گویند: مگر این‌ها جوان نبودند و آرزو نداشتند که جانشان را برای خدا فدا کردند. قسم می‌خورم، اگر ترس از نافرمانی خدا داشته باشید، بدون فکر، سخن نمی گویید. وقتی می میرم، برای اینکه بدنم دیرتر فاسد شود -اگر بدن سالم مانده باشد- در دهان، گوش‌ها و بینی‌ام، پنبه قرار می‌دهند. ای خدایی که همیشه آماده بخشیدن به ما هستی. خداوند می‌گوید: تو بخیل هستی امّا من خداي بخشنده و ک
ریم هستم. بگو: خدایا، اگر نمی‌خواستی گناهان مرا ببخشی، به من حالت توبه نمی‌دادی. خداوند می‌گوید: اگر کسی را بخشیدم، به هیچ جن و انسانی، اجازه اعتراض به این بخشش را نمی‌دهم و اگر اعتراض کند به او می‌گویم: بخشش من به تو مربوط نیست، من کارم بخشیدن است! خدایا! تو به ملائکه‌ات می‌گویی، ملائكه من! من از صداي گريه بنده‌ام خوشم می‌آید، من از مناجات او خوشم می‌آید، من او را دوست دارم. خداي ما، خداي عصباني نيست، امیرالمؤمنین، یعنی امام علی، خدا را در دعای کمیل به آنجا که به خدا گفته است: ای کسی که خیلی زو
د، راضی می‌شوی. الآن اگر با دقت بشنوی، صدای ملائکه را خواهی شنید که به تو می‌گویند: «تو در موقعیتی هستی که دعایت اجابت می‌شود، هر چیز می‌خواهی از خداوند بخواه» من فقط می‌گویم: «خدايا چون تو از من خواستی که توبه کنم، پس من هم می‌گویم خدایا! همه گناهان مرا ببخش.» ثُمَّ کفنوا الجَسد وَ وَضَعوه فِی التّابِوت Then it was shrouded and placed in the coffin. سپس بر بدنم، کفن پوشیدند و آن‌ها در تابوت قراردادند. اگر در دنیا، به کارهای زشت خودت، نزد خدا اعتراف کنی و متواضع باشی، بعد از مرگ سربلند خواهی بود
. خدای مهربان می‌گوید: «بنده من! آيا در قلبت احساس نمی‌کنی كه امیدی براي خوب شدن تو وجود دارد، این امید از جانب من است» شايد همين کسی که به نظر تو انسان بدی است، در آینده انسان خوبی شود و از دنیا برود ما که الان خیال می کنیم انسانی خوبی هستیم، در آینده انسان بدی بشویم و از دنیا برویم. اِلَهِی! وَ لُو کنتُ عَارفاً بِنِعمَةِ الموت، وَلَکِن لَا، لَم اُصَدِّقُ انتَهَی عُمرِی بَهَذِهَ السُّرعَة. My God! I could sense the death’s whisper but could not believe it how quickly did my life finish خدایا! ب
ا زمزمه مرگ آشنا بودم، اما باور نمی‌کردم؛ چقدر عمرم زود گذشت؛ الدُّنیَا لُعبَة، مضحکة فِی الوَاقِع، الدُّنیَا تَغُرّ، الدُّنیَا مُغِرَّة! وَ هُنَاکَ اُنَاس یفرّون وَا أسَفَاه The world is in fact an object of amusement, Deceiving, and so are the people Alas واقعاً که دنیا بازیچه است؛ فریبنده است؛ و مردمان فریبنده‌ای هم دارد؛ افسوس! إِلَهِي‏ فَلَا تَقْطَعْ‏ رَجَائِي‏ فَمَنْ ذَا الَّذِي أَرْجُو وَ مَنْ ذَا أُشَفِّع‏ خدای من، امید من را، قطع نکن.که در این صورت من به چه کسی امید ببندم و از چه کسی تو
قع شفاعت داشته باشم؟ القِسمُ الرَّابِعُ: تَشيِيعُ الجِنَازَةِ Part Four: Funeral Procession. سلام! قسمت چهارم: همراهی با جنازه. جنازه را كفن می‌کنند و به‌طرف قبرستان می‌برند. می‌دیدم كه دارند جنازه‌ام را می‌برند. هدف از زندگي چيست؟ ما براي چه آفریده‌شده‌ایم؟ راه رسیدن ما به سعادت چیست؟ آنچه مهم است این است که ما، نه خودمان را می‌شناسیم، نه خدایمان را می‌شناسیم. به نعمتهای ویژه‌ای که خدا به تو داده توجه کن، تا تو را از واقعیتهای مهم آگاه کنند. از زمانی كه انسان وارد دنیا می‌شود تا ساعت مرگ، دنیا
نام دارد و از ساعت مرگ به بعد، آخرت نام دارد. ای بدبختي كه خدا را نشناختی، بدان که ناچار روز قيامت او را خواهی شناخت و آنجا شرمنده خواهی شد. از فطرت و وجدانِ هرکسی سؤال کنی که: چه کسی جهان را آفریده است؟ خواهد گفت: الله ای کسی که ساخته‌شده‌ای! وقتی در رحم مادرت بودی چه کسی تو را درست کرد؟ جنازه مرا بلند كردند تا به‌طرف قبر ببرند، در این لحظه، وحشت عالم در قلبم به وجود آمد. وَ بِنداء لَا اِلَهَ إلّا الله شَیِّعُونِی وَ کُنتُ مَعَ المُشَیِّعِینَ The procession was in progress, with cries of la ila
ha IL – lallah filling the air, and I, following the mourners, began to walk after my own corpse و با فرياد اینکه معبودی جز خدا وجود ندارد، جنازه‌ام را همراهی می‌کردند و من هم با آن‌ها جنازه خود را همراهی می‌کردم. ألجَأ اِلَی الله! اَینَ یَاخُذُونَنِی!؟ اِصبِرُوا! أرجُو المَعذِرَة! لَاتَستَعجِلوا! بِهَدوء، بِهَدوء، بِبَطء، بِبَطء، ایُّهَا النّاس I take refuge with God where are they taking me? Wait! Please! Don’t hurry! Move slowly! به خدا پناه می‌برم! مرا کجا می‌برند؟ صبر کنید! خواهش می‌کنم! عج
له نکنید! آرام‌تر! آهسته‌تر! ای مردم! هر چه می‌گویم: من بيچاره را كجا می‌برید؟ هیچ‌کس توجه نمی‌کند. به مردم التماس می کردم، با عجله زیاد، جنازه‌ام را به سمت قبرستان نبرید. بیچاره شده‌ام، جنازه‌ام را کجا می‌برند؟ در پایان این حادثه، چه چیزی در انتظار من است؟ همان‌طور كه ثابت کردن چیزی، نیاز به برهان دارد، رد کردن هر چیزی هم نیاز به برهان دارد؛ یک‌زمان می‌گویی: اطلاع ندارم، اما یک زمان بدون اطلاعِ دقیق، انکار می کنی. در نشانه‌های عالم انديشه كنيد، متوجه خواهید شد، حرکت سیاره‌ها و کارهای عالم، کارگ
ردان دارد، قرآن و معارف را مطالعه کنید تا به وجود کارگردان این عالم یقین پیدا کنید، حرف این کارگردان را قبول کنید تا شما، مانند سایر موجودات، مطابق خواسته او عمل کنید و قلبتان را در اختیار این کارگردان بگذارید، این مجموعه می‌شود ایمان، وقتی انسان ایمان پیدا کرد، میل به بالا رفتن در او پیدا می‌شود. خداوند می‌گوید: ای انسان! ما هر چیزی را که می‌بینی، برای تو آفریده‌ایم، انسان براي چه چیز آفریده‌شده است؟ انسان برای خدا آفریده‌شده است، برای زندگی‌ای که پاکیزه و همیشگی است. بَعض الشَّخصِیّات الکَبِیر
َة، تأثّرت قُلُوبهم فَحَفِروا قَبراً لَهُم فِی مَنَازِلَهُم ثُمَّ نزلُوا فِی هَذِهِ القُبُور لِیَترضُوا: Certain scholars had graves dug in their homes. They used to step into it to warn themselves. بعضي از بزرگان برای اینکه در مقابل حقیقتِ مرگ، نرم شوند، در خانه خود، قبري می‌کندند و در آن می‌خوابیدند آه نَفسِی! Addressing and questioning their souls, they said: و به خود می‌گفتند: ای نفس! از مرگ غافل نشو! ثُمَّ یخرجُون وَ یَقُولُونَ: تَصَوّر مَا قَالوا (کلا) O Soul! Look! Then they climbed out,
saying suppose you have not yet been told By no means. و خارج می‌شدند و می‌گفتند: خیال کن فقط به تو اجازه دادند تا زنده شوی و جبران کنی. خداوند می‌گوید: بنده من! بعد از پنجاه سال كه سر سفره من بوده‌ای، هنوز من را ندیده‌ای؟ تو نمك من را خورده‌ای و هنوز من را ندیده‌ای؟ پس 9 ماهي كه در رحم مادرت بودي، چه كسي از تو پرستاری می‌کرد؟ الآن چه كسي از تو پرستاری می‌کند؟ آن‌وقتی كه تک‌وتنها تو را داخل قبر می‌گذارند، چه كسي می‌خواهد از تو پرستاری کند؟ واي از وقتی‌که اين انسان، از خدا فاصله بگيرد و خیال کند
خودش برای اداره زندگی‌اش کافی است، در این صورت، وسوسه‌ها، غصه‌ها و حسرت‌ها بر او غلبه می‌کند و به‌شدت دچار رنج می‌شود. خداوند می‌گوید: نشانه‌های اینکه من خالق شما هستم، در خود شما هست؛ دقت کن! 1000 نوع دليل در خود تو وجود دارد. فَفِی کِبرِیائِکَ وَ عَظَمَتِکَ If all the creatures become infidels, اي خدايي كه اگر همه عالم تو را نادیده بگیرند و به تو كافر شوند، اندک خدشه‌ای به تو وارد نمی‌شود لَا یحصل خلل حَتَّی وَ لَو کَفَرَ الجَمِیع This will not do God any harm. و اگر همه عالم فقط تو را بپرستند
، چیزی به بزرگواری و عظمت تو اضافه نخواهد شد. حيف نيست بدون توجه به این خدای مهربان، زندگي کنی؟ اگر انسان از خداوند گشایش امور خود را بخواهد، بالاخره، خداوند یک‌راهی برای او باز می‌کند و او را ناامید نمی کند. خداوندا! به من زبانی بده که همیشه تو را صدا بزنم و بگویم: ای از همه مهربانتر! أیُهَّا النَّاس! مَا عِندَکُم اِنصَاف! أنتُم تُفَکِّرون لَنَفسِکُم فَقَط! لَا تَستَعجِلوا! بِهَدوء، بِهَدوء، رَجَاءاً O People! How unfaithful of you? You, the cruel! You are concerned with your own affairs! Don’t
hurry! Move slowly! Please! ای مردم! ای بی‌وفاها! ای بی‌انصاف‌ها! شما فقط به دنبال سود خودتان هستید! عجله نکنید! آرام‌تر! خواهش می‌کنم! القِسمُ الخَامِسُ: مَعرِفَةُ شِكلُ النّاسِ فِي البَرزَخِ Part Five: In the Intermediate Realm. سلام! قسمت پنجم: دیدن چهره واقعی مردم. وَاوِیلَا! Woe! وای! وَ كُنتُ مَعَ المُشَيِّعِينَ الَّذِينَ أرعَبَنِي أن أرَي بَينَهُم حَيَوَانَاتٍ وَحشِيّةً مُفتَرِسَةً مِن كُلِّ نَوعٍ، There, among the crowd, my eyes met some fierce beasts - the dogs and the wolves - and a t
error shivered me to the bone; the other people were, در ميان مردم چشمم به جانوران وحشي مثل سگ و گرگ افتاد و از ديدن اين منظره بسيار وحشت‌زده شدم، إلاّ أنّ الآخَرِينَ لَم يَخَافُوهَا، وَ هِيَ لَم تُؤذِ أَحَداً وَ كَأنَّهَا حَيَوَانَاتٌ أهلِيَّةٌ يَأنِسُونَ بِهَا. However, not afraid of them, for the animals did not mean to harm them as though they were domestic animals. ولي ديگران از آن‌ها نمی‌ترسیدند و آن‌ها هم به كسي آزار نمی‌رساندند؛ انگار آن حیوانات وحشی، رام و اهلی هستند. وَ أَسْأَلُكَ الْأ
َمَانَ يَوْمَ‏ يُعْرَفُ‏ الْمُجْرِمُونَ‏ بِسِيماهُم‏ My Lord, I implore for security for the day when the sinners are marked by their faces خداوندا! من از تو امنیت می‌خواهم، برای روز قیامت، که در آن روز، گنه‌کاران، از چهره‌هایشان شناخته می‌شوند. اِلَهِی! أغِثنِی! رَبّی! أنَا ضَعِیف رَبِّی! اَخافُ مِن دار القَبر O God! Help me! O God! I am weak! I fear the abode of the grave, خدایا! به فریادم برس. پروردگارا! من ضعیفم! خدایا! من از قبر می‌ترسم. یَا مَلجَأ اللّاجِئِن، اِجعَل لِی مَلجَأ وَ داراً، أن
َا مُضطَرِب، أنَا حَائِر، ارحَمنِی! یَا رَبّ! ‏ O the Help of the help seekers! Protect me! I am helpless! Distressed! Have mercy on me! O God! ای پناه بی‌پناهان! مرا در پناه خود گیر. من بیچاره‌ام، درمانده‌ام، به من رحم کن! خدایا! خطاب به خودم می‌گویم: آیا از روزی که جنازه تو را کرم‌ها می‌خورند و قبر تو تبدیل به لانه مورچه‌ها می‌شود، نگران نیستی؟ صَلَاةُ المَیِّتِ Performing prayers before burying the dead نمازی که کنار جنازه مرده می‌خوانند. شیخ شوشتري می‌گوید: من می‌ترسم، وقتي مردم، به خاطر اعم
ال بدم، تابوتم، کفنم، گورم، خوراکم، لباسم، زمین و آسمان، همگی پر از آتش شوند، ای انسان غافل! تو چه می‌دانی؟ شاید برای تو این اتفاق واقع شود، پس زودتر توبه کن! در بین مردم، دشمن زياد است كه خودش را شبیه دوست نشان می‌دهد و می خواهد به جای خدا، همیشه، او را یاد کنم. وقت نماز، فرشته‌ای صدا می‌زند: ای کسانی که باکارهای زشت، آتش برای خودتان افروخته‌اید، وقت نماز به مسجدها بروید و به یاد خدا باشید، تا این آتش‌ها را خاموش‌کنید؛ ای مردم! اجازه ندهید، آتشِ همه گناهان را با خودتان داخل قبر ببرید. نمی‌خواهم
غیر از خدا را بپرستم، نمی‌خواهم انسان‌پرست، گروه پرست، راست پرست و چپ پرست شوم، واقعاً نمی‌خواهم این‌طور باشم، إلَهِی! اجْعَلْ لِسَانِي بِذِكْرِكَ لَهِجاً وَ قَلْبِي‏ بِحُبِّكَ‏ مُتَيَّماً وَ مُنَّ عَلَيَّ بِحُسْنِ إِجَابَتِك‏ My God, make my heart enthralled by your love! خدایا! مانع انسان‌های فریبکار بشو تا دیگر با قلب من بازی نکنند، بلکه قلب مرا از محبت خودت پر کن. اَعِنِّی بِالبُکاءِ عَلَی نَفسِی My lord, help me to lament my mournful situation for I have wasted my life خدای من! یاریم کن تا
بتوانم بر حال بد خودم، گریه کنم! فَقَدْ أَفْنَيْتُ بِالتَّسِّوِيفِ وَ الْآمَالِ عُمُرِي Cherishing false desires Now, I have lost all hopes of being able to improve تمام زندگی‌ام، به‌شدت، به خاطر رسیدن به آرزوهای باطل ازدست‌رفته است؛ وَ قَدْ نَزَلْتُ مَنْزِلَةَ الْآيِسِينَ مِنْ خَيْرِي My condition who will be in a more pitiful state than I am if I am carried to my grave و اینک، کارم به‌جایی رسیده است، از اینکه بتوانم خودم را اصلاح کنم، به‌طور کامل ناامید شده‌ام. فَمَنْ يَكُونُ أَسْوَءَ حَالًا
مِنِّي إِنْ أَنَا نُقِلْتُ عَلَى مِثْلِ حَالِي إِلَى قَبْرِي‏ Unprepared For my permanent chamber, with no virtuous deeds to make myself a resting-place پس با این وضعیت، چه کسی حالش از من بدتر است؟ اگر من بااین‌حال بمیرم و مرا به سمت قبر ببرند چه کنم؟ ثُمَّ استَأنِف العَمَلَ، قَبلَ أن یَکونَ الجَوابُ بِی کَلَّا Then your sins are forgiven, and you are pure - Start all again Before God says no in reply. گناهانت بخشیده شد! حال از اول شروع به کارکن قبل از اینکه خداوند بگوید: فرصت تمام شد. آن‌قدر اج
تماع فاسد شود، آن‌قدر مردم زیاد گناه کنند، آن‌قدر معاشرت مردم باهم و خریدوفروش‌ها برخلاف دستورات اسلام و دين بشود، آن‌قدر آمیزش‌های جنسی، بر خلاف دستور خداوند انجام بشود، كه اگر كسي در هر گوشه از چنین اجتماعی قدم بگذارد و مثل مردم زندگی کند، ديني برايش باقی نمی‌ماند. آرزوها، هوس‌ها، مگر اجازه می‌دهند که من و تو به یاد داشته باشیم که مرگمان خواهد رسید؟ تا انسان به دنيا كه درواقع آرزوهای اوست، پشت نکند، نجات پیدا نخواهد کرد. اگر دقت کنی، خداوند زندگی کسی که به دنیا دل‌بسته است را رسوا کرده است و ح
قایق را آشکار نموده است. تو نباید مانند عمر سعد که دشمن امام حسین بود بگویی: دنيا نقد و آخرت نسيه است، این‌، پوشیدن واقعیت و کفر است و بی‌خبران، این‌طور سخن می‌گویند. قَالَ رَسُولُ اللّه (ص): حُبّ الدّنیَا، رَأس کُلِّ خَطِیئة Love of the world is the fountainhead of all faults. داشتن محبت دنیا، سبب می‌شود انسان دچار هر خطایی بشود. اين ساختمان‌های غیرضروری، درواقع رنج کشیدن بيهوده است برای اینکه به دیگران افتخار کند. افتخار به چه؟ بنده خدا، فخرفروشی نمی کند. القُرآن الکَریم: إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِ
نْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم‏ Surely the most honorable of you with Allah is the one among you most careful (of his duty); surely Allah is Knowing, Aware. باارزش‌ترین انسان‌ها نزد خداوند، کسی است که بیشتر از همه، از نافرمانی خدا دوری کند. ای انسان، حیف نیست تو که باید در خدمت خداوند باشی، در خدمت یک‌مشت کاغذ به نام پول شده‌ای؟ أبکِی لِخُرُوجِی مِن قَبرِی عُریَاناً ذَلِیلاً I am weeping for the time when I will leave my grave Naked (and abased) خدایا! من از تنهایی در قبر وحشت دارم، ای یاور کسانی که پنا
ه ندارند! یاریم کن. القُرآن الکَریم: وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى‏ God, the Exalted has said, and most surely I am most forgiving to him who repents and believes and does good, then continues to follow the right direction. قرآن: و من هر كه را توبه كند و ايمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد و راه هدایت را در پیش گیرد، مى‏آمرزم! ای انسان! تلاش کن تا قبر تو، یعنی برزخ تو، وسیع شود تا بعد از مرگ راحت باشی. وقتی انسانِ خوب می‌میرد، به‌جای خانه‌ای که در دنیا د
ر آن زندگی می‌کرده است، قصرهای زیبا به او می‌دهند. به خانه خود، علاقه داشته باشيد يا نداشته باشيد، بازهم اين خانه مال شما است و از آن استفاده می‌کنید، سعی کنید علاقه را كم كنيد و بعد، از بين ببريد. ای انسان عاقل! از دنیا کناره‌گیری کن، يعني بجای اینکه به آن شوق نشان دهی، عیب‌هایش را ببین تا به آن وابسته نشوی. متأسفانه، تمام حواس ما، به وضع زندگي دنيايمان است؟ تا دیر نشده، علاقه به دنیا را از قلبتان بیرون کنید. روایت شده است: تابوت مرده را، در چند نوبت، زمین بگذارید. جنازه را سه مرتبه از زمین برد
ارید و باز روي زمين بگذاريد. چون شما می‌خواهید هر چه زودتر دنبال کارهای خود بروید، امّا روح جنازه، بيچاره است. چون روح بيچاره، هنوز با خانه قبر انسي نگرفته است و وحشت می‌کند. باعجله جنازه‌ام را به سمت قبر نبرید! وقتی جنازه‌ام را روی زمین می‌گذاشتند، خیلی راحت می‌شدم، چون به شدت وحشت داشتم. سَمِعَ الامام الحسن – عَلیهِ السَّلام – امرَأة خَلف جنَازَة تَبکِی و تقول: Imam Hassan Mojtaba - God’s peace and blessing be on him – saw a woman following the funeral procession, Crying and mournfully saying:
امام حسن مجتبی بر او سلام شنید، زنی دنبال جنازه‌ای گریه می‌کند و می‌گوید: أبِی العَزِیز! مَا رأیتُ یَوماً کَهَذَا الیوم قَال لَهَا الامام الحَسَن – عَلیهِ السَّلام: لَکِن أبُوکَ مَا رأی یَوماً مِثلَ هَذَا الیوم. ‘My father! I could not expect such a day to befall you. The Imam – peace be on him – said: Neither could your father. پدر جان! من هیچ‌وقت تو را این‌گونه ندیده بودم. امام به او گفت: پدر تو هم‌چنین روزی را ندیده بود. ای انسانهای با انصاف! کدامیک از شما، از نافرمانی خدا می‌ترسید و از شب ا
وّل قبرتان نگران هستید و به خاطر ترس از روز قیامت که اعمالتان را بررسی می‌کنند، یک‌شب خوابتان نبرده است؟ القُرآن الکَریم: كَلاَّ بَلْ تُحِبُّونَ الْعاجِلَة وَ تَذَرُونَ الْآخِرَة God, the Exalted has said, nay! But you love the present life, and neglect the here after. قرآن: هرگز! شما دنياى زودگذر را دوست داريد وزندگی بعد از مرگ را رها مى‏كنيد! انسان در بسياري از زمان‌ها، باعقل خودش، حقیقتی را درک می‌کند، امّا چون باورش نيامده است، از آن حقیقت، تبعيت نمی‌کند. اصلاً فكر اينكه به‌زودی بدنمان را ز
یرخاک می‌کنند، نمی‌کنیم. آیا ما همان چیزی هستیم که در ظاهر آن‌را به مردم نشان می‌دهیم؟ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ –علیه السلام- لَوْ تَكَاشَفْتُمْ‏ مَا تَدَافَنْتُم‏ امام علی بر او سلام باد گفت: اگر پرده از روي کارهای شما برداشته شود، انسان‌ها، خودشان را دفن نخواهند كرد. پیامبر اسلام سلام بر او و خانواده‌اش باد گفت: اگر خداوند آبرويتان را هنگام مرگ حفظ نمی‌کرد، جنازه‌هایتان را در قبرستان مسلمان‌ها دفن نمی‌کردند، امّا خدایا! تو آبروها را حفظ می‌کنی. عزیز من! رَحِمَ‏ اللَّهُ‏ مَنْ‏ قَرَأ الفَاتِ
حَةَ وَ التّوحِید مَعَ الصَّلوات عَلَی مُحمّد وَ آلِ مُحمّد May God have mercy on the person who recites the Hamd chapter of the Quran and calls for blessings on Mohammad and his descendants. خداوند رحم کند به کسی که سوره حمد و توحید را بخواند و بر محمد و خانواده او صلوات بفرستد. اَلقِسمُ السّادسُ: دُخُولَ المَيِّتِ فِي القَبرِ: Part Six: Burying the dead قسمت ششم: گذاشتن مرده در قبر. جنازه را كنار قبر می‌آورند؛ واي اگر توي اين حال بدی که دارم، مرا داخل قبرم ببرند. کسانی كه با من ادعاي رفاقت می‌
کردند، خودشان اطراف جنازه‌ام را می‌گیرند و داخل قبر قرار می‌دهند. در ظاهر، قبر من، 1 متر عمق داشت، امّا خدا می‌داند، وقتی مرا داخل قبر گذاشتند، آن‌قدر عمیق بود، مثل‌اینکه از بالاترین نقطه آسمان، به زمين افتادم. أنزَلُوا الجِنَازَةَ فِي القَبرِ وَ كُنتُ أقِفُ فِي القَبرِ أتَفَرّجُ، Standing beside the grave I saw my body being lowered into the grave and I was gazing at the scene جنازه‌ام را داخل قبر بردند و من در كنار قبر ايستاده بودم و تماشا می‌کردم هُجُومُ الحَیَوَانَاتِ الوَحشِیّة بِاتِّجَاهِ
الجِنَازَةِ The beasts are attacking the corpse. تبدیل کارهای بد، به صورت حیوانات وحشی وَ عِندَئِذٍ أحسَستُ بِالخَوفِ وَ ارتَهَبتُ وَ عَلَي الأخَصِّ عِندَمَا لَاحَظتُ أنَّ حَيَوَانَاتٍ أخَذَت تَظهَر فِي القَبرُ وَ تَهَاجَمَ الجُثـّةَ Totally filled with fright. I was frightened still the more when I saw some animals entering the grave and attacking my body. ترس تمام وجودم را فراگرفته بود و زماني بر وحشت من افزوده شد كه ديدم در قبر جانوراني پيدا شدند و به جنازه‌ام حمله‌ور شدند. دیدم سگ که صورت کا
رهای بد من بود، توي قبرم نشست، با خود گفتم: خدايا! چه‌کاری باید انجام دهم؟ وَ أنَّ الرَّجُلَ الَّذِي كَانَ يُوَسِّدُ الجُثـّةَ فِي التُّرَابِ لَم يَدفَع تِلكَ الحَيَوَانَاتِ عَنهَا وَ كَأنَّهُ لَا یَرَاهَا، ثُمَّ خَرَجَ مِنَ القَبرِ The man who had put the body into the grave did not see them, as if they were not there. Then he stepped out of the grave, very naturally. آن مردي كه جنازه را داخل قبر گذاشته بود متوجه آن‌ها نشد انگار كه اصلاً آن‌ها را نمی‌دید و خيلي عادي از قبر خارج شد فَدَخَلتُ الق
َبرَ، لِطَردِ تِلكَ الحَيَوَانَاتِ، بِالنَّظَرِ لِمَا يَربِطُنِي بِتِلكَ الجُثـّةِ مِن رَوَابِطَ وَ لكِنّ الحَيَوَانَاتِ تَكَاثَرَ عَدَدُهَا Because of the tie I felt I had with my body, I stepped into the grave to drive the troublesome animals out, but I failed و من به خاطر علاقه‌ای كه به جنازه‌ام داشتم داخل قبر شدم تا آن جانوران مزاحم را بيرون كنم وَ غَلَبَتنِي عَلَي أمرِي ثُمَّ إنّي كُنتُ فِي أشَدِّ الخَوفِ، بِحَيثُ كَانَت جَمِيعُ أعضَائِي تَرتَجِفُ وَ طَلَبتُ النّجدَةَ مِنَ النّاسِ Because t
hey were too many. Hopelessly, I began to implore for help; ولي آن‌ها زياد بودند و من از عهده آن‌ها برنمی‌آمدم پس مجبور شدم از مردم كمك بخواهم. ایُّهَا النَّاس! اَنَا مِسکِین! O people! Woe! Help me! I am weak! Please! مردم! کمک! چرا به جای کمک، گریه می‌کنید؟ چرا فقط تماشا می‌کنید؟ چرا متوقف شده اید؟ نجاتم بدهید! کمک! من بیچاره‌ام! أفّ لَکُم! فَقَط تفکِّرُون بِأنفُسِکُم! هَکَذَا عَدِیمِی النصَاف فعلوا، بی‌انصاف‌ها! بی‌مروت‌ها! به دادم برسید! درمانده‌ام! به فریادم برسید! کمکم کنید! کمک! خواهش می
‌کنم! وَ لكِن لَم يَنجُدنِي أحَدٌ وَ استَمَرّ كُلّ فِيمَا كَانَ يَعمَلُ فِيهِ وَ كَأنَّهُم لَا يَرَونَ مَا حَدَثَ فِي القَبرِ No answer came. Everyone was occupied with what he was doing. All I could do was to watch. ولي هیچ‌کس به من کمک نکرد و همه مشغول كار خودشان بودند و من هم با ناامیدی تماشا می‌کردم. کارِ خوبِ انسان، در دنیای دیگر، به شکل خوب تبدیل میشود، و کار بد انسان، به شکل بد تبدیل می شود. وَ بَغتَةً ظَهَرَ أشخَاصٌ آخَرُونَ فِي القَبرِ سَاعَدُونِي عَلَي طَردِ الحَيَوَانَاتِ فَهَرَبَت. S
uddenly some men appeared inside the grave and drove the animals out. ناگهان اشخاصي در قبر پيدا شدند و آن جانوران وحشي را فراري دادند. ناگهان، ديدم قبر پر از نور شد، از وسط نور صدا بلند شد که: نترس! آن نور، فریادی بر آن سگ کشید و سگ فوراً فرار کرد، آن نور به من گفت: خيالت راحت باشد، این سگ دیگر نمی‌آید؛ گفتم فداي تو بشوم، تو چه کسی هستی که مرا نجات دادی؟ گفت: من حسين فرزند امام علي هستم. فَأرَدتُ أن أسألَهُم مَن هُم؟ Their answer to my unuttered question concerning their identity was: وقتی خواست
م از آنها بپرسم که چه کسانی هستند که مرا نجات دادند؛ فَقَالُوا: إنَّ الحَسَناتِ يُذهِبنَ السَّيِّئاتِ وَاختَفُوا. Surely good deeds take away evil deeds. Having said this, they disappeared. گفتند: به‌درستی كه کارهای خوب شما، کارهای بد شمارا از بین می برند و بعد ناپدید شدند. الآن کارهای خوب انجام بده، تا در قبرت گریه نکنی، چون كسي از مردم، برای برطرف شدن گرفتاری، به تو رحم نمی کند. خدایا! براي آن ساعتي كه داخل قبرم می‌گذارند، چيزي به من يادم بده تا راحت شوم. گره‌های كفن مرده را باز می‌کنند. ای کس
انی که ایمان‌دارید، وقت بگذارید و خودتان حساب کنید، چه‌کار خوب و بدی انجام داده‌اید! من نباید سفر آخرت و دین‌داری را بی‌اهمیت بدانم، بلکه باید زحمت بكشم. اگر كسي بعد از مرگ بگوید: من واقعیت‌های مهمی را نمی‌دانستم، به او می‌گویند، چرا آموزش ندیدی؟ فردا که قيامت می‌شود، انسان‌های گناه‌کار، از خجالت، حتی سرشان را هم تکان نمی‌دهند. اگر می‌خواهی بدانی که بعد از مرگ در چه حالی هستی، ببین که الآن حال تو چگونه است. مردم می‌گویند: نزدیکان مرده بیایند و برای آخرین بار چهره او را ببینند. خدايا! کار خوبی که
مرا به بهشت برساند و از عذاب نجات دهد، انجام نداده‌ام، با این وضعیت، من براي مرگ، آمادگي ندارم. چهره‌های گنه‌کار ما را روی خاک خواهند گذاشت. ای پسر و دختري كه خودتان را برای دیگران، آرایش‌کرده‌اید، الآن بيدار شويد، چون يك روز، صورت را روي خاك می‌گذارند و آن روز، هیچ‌کس به کمک ما نمی‌آید. بعضی وقت‌ها، تو در 24 ساعت، یکسره گناه کردی. خدایا! من نادانی كردم؛ خدایا! من غفلت كردم. کمی خاک قبر امام حسین – سلام بر او - روی صورت مرده می‌گذارند. تنبلی را كنار بگذاريد و شمارا به خدا قسم می‌دهم که مرگ را ن
زديك ببينيد، يك كاري بكنيد تا با گناهان زیاد نميريد. ثُمَّ نزل شَخص دَاخِل القَبر وَ أخذ یحرّک کِتفِی Then someone came down into the grave and began to shake my shoulders. بعدازآن شخصي داخل قبر شد و شانه‌ام را حرکت می‌داد و آخر أخذ یلقّنی بَعد اَن سکّتَ النّاس At the same time someone else called the people to observe silence, and clearly repeated for me the statements of faith. و شخصي ديگر، از مردم می‌خواست سکوت کنند و بعد در گوشم، عقاید یک مسلمان را یادآوری کرد. Reminding the dead of his stat
ement of belief یادآوری عقاید مسلمانی که مذهب او شیعه با دوازده امام می باشد، بعد از مرگ او بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ In the Name of Allah the Beneficent, the Merciful به نام خداوند بسیار بخشنده مهربان. اِسمَع! اِفهَم! یَا عَبدَاللهِ ابنَ عَبدِالله! هَل أنتَ عَلَی العَهدِ الَّذِی فَارَقتَنا عَلَیهِ بشنو! بفهم! ای بنده خدا! پسر بنده خدا! آیا تو هنوز بر آن اعتقادی که از ما جدا شدی، هستی؟ یعنی اطلاع داشته باش، نزد چه كسي آمده‌ای؟ با چه کسی کارداری؟ و او با تو چگونه برخورد خواهد كرد؟ آه! آ
ه! کسی که بداند، نعمت خدا بی‌شمار است، یقين داشته باشید چنین کسی، هميشه شرمنده خدای مهربان است. تو ای انسان! مانند دشمن، با خودت رفتار می کنی، اما خداي تو، مهربان‌تر از خودت، با تو رفتار می‌کند. همه گرفتاری‌های ما و شما و بشر و علت همه جنگ‌ها و دعواها، به خاطر خودخواهی انسان است. نادیده گرفتن خواسته های نفس، مهم است مادر همه بت‌ها، بت نفس، یعنی خواسته‌های بدِ شماست. کسانی که برای دنیا تلاش می‌کنند پولی را به دست می‌آورند که از دست می‌رود، بنابراین سودی نمی‌برند. امام علی گفت: خانه وسيع برای بعد
از مرگ تو فایده دارد، نه در دنیا. حواست جمع باشد! قرار است تو در بهشت همسایه امام علی باشی. اگر در قلب تو، محبت به خانواده پیامبر اسلام وارد شود، تمام‌کارهای دنيا و بعد از مرگ تو، اصلاح، منظم و مرتب می‌شود. باید از آثار گناهت بترسی و فقط امید به فضل خدا داشته باشی تا در امان بمانی! چون هر کس در دنیا از نافرمانی خدا بترسد و ناله‌ای كند، اثر دارد، بعد از مرگ ديگر سودی ندارد. تو ای مسلماني كه می‌گویی: ما هر جا باشیم، خداوند ما را می بیند، تو به چه جرئت گناه می‌کنی؟ چون اگر در زیرزمین خانه‌ات هم با
شی، آنجا هم خداي تو با تو هست. كوشش كنيد كه از اين وضعي كه داريد و داريم، برای رسیدن به وضع بهتر، خارج شویم. انتخاب با توست، اگر می‌خواهی بزرگ شوي، کار حرام و زشت را انجام نده. از این به بعد، جز برای اطاعت از خدا، به چیز دیگری فکر نکنید، الآن شروع کنید! گناه و کار زشت، تا توبه نکنی، آثار بد دارد. نبايد جوان‌های ما را از دعا منصرف كرد. باخدا انس بگيريد، با خداوند سخن بگویید. هر سختي و هر ناراحتی که به تو رسید، آن‌ها را به خدا بگو. شما جوان‌ها، بهتر از پیرمردها می‌توانید راه درست را پيدا كنید، کسی
که پیر می‌شود قدرتش کم می‌شود. نماز بخوان تا لذت ببري. در شما جوان‌ها، ریشه‌های فساد، زیاد رشد نكرده است. گناهان من مانند زنجیر به من پیچیده است و اجازه نمی‌دهد من حركتي كنم و توشه سفر برای بعد از مرگم فراهم کنم. هرروزی که کار خوب را تأخیر بيندازيد، انجام آن، مشکل‌تر می‌شود. خدايا! چه كنم؟ ضعيفم! انجام کار درست را برای زمانی که پير شدید، ترک نکنید، الآن كه جوان هستيد، مسیر درست را انتخاب کنید و شروع كنيد. چون تمرین صبر نکردم، روحم کوچک و ضعیف باقی‌مانده است. اگر می‌خواهید سالم بمانید، دنبالِ آن
چه فرستادگان خدا، آموزش داده‌اند، بروید. مردم! دست از دين برندارید تا در دنیا و بعد از مرگتان، همیشه سربلند باشید. سعی کنید خودتان را از اطاعت خواسته‌های بد، یعنی خواسته‌های نفس، خارج کنید. البته اشکال ندارد كه خیلی زود به نتیجه برسید. امّا تلاش کنید و کم‌کم خارج شوید. خدايا! هر كاري به من گفتي انجام بده، انجام ندادم و هر كاري به من گفتي انجام نده! انجام دادم. خدايا ما اعتراف می‌کنیم که اعمال بد انجام داده‌ایم، تو هم با بخشش و بزرگواری با ما رفتار کن. أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَ
عَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ Has not the time yet come for those who belive that their hearts should be humble for the remembrance of Allah and what has come down of the truth? خدایا، تو مرتب کسانی که ایمان‌دارند را صدا می‌زنی که: آیا وقت آن نرسیده از یاد خدا، قلب آن‌ها نرم شود؟ بنده من! بازهم داري از من فرار می‌کنی؟ هنوز وقت برگشتن تو به‌سوی من که تو را دوست دارم، نشده است؟ اللَّهُمَّ جَافِ الأرضَ عَن جَنبَیهِ وَ اصعَد بِرُوحِهِ اِلیکَ وَ لقِّهِ منکَ بُرهَاناً اللّهُمَّ عَفوَکَ عَفوَکَ ادامه
تلقین به روح مرده: (خدایا) روح (این مرده) را نزد خودت بالا ببر ... خدایا عفو خودت را شامل حالش کن. اَلقِسمُ السّابِعُ: اَلبَدءُ بِدَفنِ المَیّتِ. Part Seven: Putting the stone covering in place. سلام! قسمت هفتم، دفن کردن جنازه. خدایا از تو می خواهم، زمانی که سنگِ لحد را روی جنازه ام می‌چینند، در امنیت باشم. ای‌کاش خدا ما را موفق کند که از عذاب او و شب اول قبر، بترسیم، از اینکه نکند موفق به انجام دستورات خداوند نشویم بترسیم. خدا می داند، حالم عوض می‌شود، وقتي يادم می‌آید انسان، داخل خانه قبر گر
فتار می‌شود و التماس می‌کند مرا از قبر بیرون بیاورید! ‌وای! اگر به‌جای اینکه بار سفر ببیندیم، بار سنگین گناه را به داخل قبرمان ببریم. خدایا! اين قبر، خانه عجیبی است! همه ما، داخل اين خانه گرفتار می‌شویم؛ همه! حالا اگر امروز نمردیم فردا خواهیم مرد. من خودم را برای خوابیدن در خانه قبر آماده نکرده‌ام. از شب اول قبر خودت نمی‌ترسی؟! از تنهائي قبر نمی‌ترسی؟ سنگ لحد را، روی جنازه چیدند. من از اینکه در قبر کسی همراهم نیست می‌ترسم. به خدا قسم، هر مقدار براي اینکه مرگ سراغ تو می‌آید، گريه كني بازهم كم است
، خيلي مشكل است! همه بیچاره‌ایم و متوقف‌شده‌ایم، ای خدای مهربان، تو ما را ببخش و بر حال ما رحم کن. آخرین سنگ لحد را روی جنازه چیدند. My God! I fear the darkness of the grave من از تاريكي قبرم می‌ترسم. من تنها می‌مانم با اعمال خوب و بدی که انجام دادم. نوري براي قبرت آماده کرده‌ای؟ يا قبرت از شب تاریک، تاریک‌تر است. كافری که نافرمان و لج باز است و وجود خداوند را انکار می‌کند، غير از آتش جهنم، چيزي او را نرم نمی‌کند. چه انسان‌هایی كه با گناهانشان، آتش زیادی براي قبرشان آماده کرده‌اند كه به‌زودی آن‌
ها را خواهد سوزاند. خدا نمی‌خواهد انسان، خودش را در آتش بسوزاند، خداوند دوست دارد آن‌ها هدایت شوند. خيال می‌کنی كسي كه از گناهش می‌ترسد، باکسی كه هیچ ترسی از گناهش ندارد، مثل هم هستند؟ نه به خدا قسم، یکی با گناهانش داخل قبر می‌شود امّا دیگری به جهت گریه بر گناهانش، پاك می‌شود و از دنیا خارج می‌گردد. ای کسانی که عمر خود را با نافرمانی خدا به پایان بردید، ای کسانی که به‌زودی خواهید مرد! حواستان را جمع کنید! هنگام دفن، ابتدا با پشت دست روی جنازه‌ام خاک می‌ریزند. الأقرِبَاء لَا یَنثِروا وَ لایَضعوا
التّرَاب عَلی المَیِّت کسانی که ادعا می‌کردند با من رفیق هستند، با دست‌های خودشان روی بدن من خاک می‌ریزند. بر روی جنازه من در قبر، خاک، گل و سنگ می‌ریزند. تمام آرزوهای ما، زیرخاک خواهد رفت و تمام خواهد شد. چه انسان‌هایی كه از من و تو سالم‌تر بودند و مرگ سراغشان آمد و الآن زیرخاک هستند. وقتی مرا داخل قبر می‌گذارند، دست‌وپایم، ازکارافتاده‌اند و نمی‌توانند از قبر فرار کنند و نمی‌توانند، مورچه‌هایی که برای خوردن بدنم آمده‌اند را از خود دور کنند؛ خدای من در آن‌وقت کمکم کن. ای کسانی که همسایه و همکار
آن‌ها مرده است، این یعنی تو هم به‌زودی خواهی مرد! اين خواسته‌های زشتی که نفس بی‌خیال من دارد، همیشه مرا گول می‌زند. مردم! کمی متوجه شوید، ایمان به دست آورید، محکم شوید، راست می‌گویم، شما آسیب‌پذیر شده‌اید، شمارا آسیب‌پذیر کرده‌اند، تحت تأثیر قرار می‌گیرید، تغییر کرده‌اید. انسان وقت مرگ می گوید: ای‌وای! ما در دنیا مشغول به چه‌کارهایی بودیم؟ چه اشکالی داشتیم؟ دنبال کدام آرزوها می‌دویدیم؟ ای مردم! يك روز اسم ما را روي سنگ‌قبر می‌نویسند. در حضور خدا، شرم و حیا کن. روي قبر خاک می‌ریزند، خيلي مرا دوست
داشته باشند، فقط 1 ساعت كنار قبرم بيشتر نمی‌مانند. می‌خواهی بعد از مرگ تنها نباشی؟ پس هر چه می‌توانی امام حسین را یاد کن تا بعد از مرگ، تو را یاد کنند. بَعدَ اتمامِ دَفنِ المَیِّتِ انتَبَهَتُ إلي أنَّ النَّاسَ كَانُوا قَد أغلَقُوا القَبرَ وَ تَرَكُونِي فِي ذَلِكَ المَكَان الضِّيقِ المُظلِمِ، When it came to an end, I saw that the grave was closed and filled with dust. I was left alone in that dark and tight abode. بعدازاین بود كه متوجه شدم مردم روی بدن من خاک ریخته‌اند و مرا در ميان آن قبر تنگ
و تاريك تنها گذاشته‌اند، وَ انصَرَفُوا إِلَي بُيُوتِهِم، حَتّي أقرِبَائِي وَ أصدِقَائِي I saw them all moving away, my relatives, my bosom friends, آن‌ها را می‌دیدم كه به سمت خانه‌هایشان می‌رفتند، حتي فامیل و دوستان صميمي من وَ زَوجَتِي وَ أطفَالِي الّذِين كُنتُ أسعَي لَيلاً وَ نَهَاراً لِرَاحَتِهِم And even my wife and my children for whose comfort I had worked hard day and night. و حتي زن و بچه خودم كه شب و روز براي آن‌ها زحمت می‌کشیدم تا در آسايش و راحتي باشند. تا عزيزان من، دختر، پسر، همسر،
پدر، مادر، می‌آیند کنار قبر من تا کمی برای من گریه کنند، مردم به آن‌ها گويند: برخیزید! مردم را معطل نكنيد! شما صاحب مراسم عزا می‌باشید. هر چه داد می‌زنم: پسرم! دخترم! مادر! کمی بیشتر كنار قبرم بمانيد، كسي به حرف من گوش نمی‌کند. ایُّهَا النَّاس! اَنَا مِسکِین! اِصبِرُوا! Where? Where are you bound for in such a hurry? Don’t leave me alone why you go so early خواهش می‌کنم، شما برگردید، صبر کنید، من را تنها نگذارید، کجا با این عجله، صبر کنید، خواهش می‌کنم اِصبِرُوا! فَقَط تفکِّرُون بِأنفُسِکُم! Wh
en I was in the world, I went into trouble for you, day and night and now you are forsaking me! عجله نکنید، من را تنها نگذارید! برگردید! خواهش می‌کنم! من از تنهایی قبر می‌ترسم؛ هَکَذَا عَدِیمِی النصَاف فعلوا؟ أفّ لَکُم الَّتِی قُمتُ بِهَا لَکُم مَعَ الأسَف عَلَی هِذِهِ الاتعَاب وَ الزَّحمَة Come back! Please! I fear the loneliness of the grave, you the unfair lot! Is this the answer I should receive for all the good I did you? بی‌انصاف‌ها! این بود جواب آن‌همه محبتی که به شما کردم؟ صبر کنید! من ر
ا تنها نگذارید، فَآلَمَنِي نُكرَانُهُمُ الجَمِيلُ وَ عَدَمُ وَفَائِهِم How heavy-hearted I felt when I saw they were so disloyal. و از این بی‌وفایی آن‌ها بسيار غمگين و غصه‌دار شدم. اِصبِرُوا! Wait! You the unfair lot! I beg you صبر کنید! بی‌انصاف‌ها! صبر کنید، خواهش می‌کنم. پدر، مادر، برادرها، خواهرها، دوستان و دیگران، هم می‌روند، امّا امام حسين - بر او سلام - می‌آید. همه ما را تنها می‌گذارند امّا پسر بانو فاطمه- بر آنها سلام -تو را تنها نمی‌گذارد؛ آقای همه شهیدان می‌گوید: نترس! نگران نباش. بِسْ
مِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ In the Name of Allah the Beneficent, the Merciful شروع می‌کنیم قسمت هشتم را با یاد خداوندِ بسیار مهربان. اَلقِسمُ الثّامِنُ: اللحَظَات الموحِشة و المُتحیّرة فِی القبر بِالخوف وَ الرَّجاء -Part Eight: Bewildering moments of loneliness, expectation, fear and hope, in the grave. لحظات حیرت‌انگیز تنهایی در قبر و منتظر حوادث غیر قابل پیش بینی. الصّوت المتَّصل بِالبُکَاء مَعَ المُنَاجَات مَنَ الحُوت الکَبِیرِ فِی المحِیط الهَادء A kind of whale in the Pacific Ocean is s
hedding tears and invoking upon God صدای گریه و مناجات حیوانی بزرگ به نام وال، در اعماق اقیانوس‌ها. صدای نفس نفس زدن توام با اضطراب وَ قَد اَوشَکَ قَلبِی أن یَنفَطِرَ خَوفاً وَ هَلِعاً مِن وَحشَةِ القَبرِ وَ مِنَ الوَحدَةِ فِی تِلکَ الحَالِ مِنَ الاِستِیحَاشِ الرَّهِیبِ وَ الیَأسِ الشَّدِیدِ إلّا مِنَ اللهِ جَلَستُ عِندَ رَأسِ الجِنازَةِ The horrible fear of the grave and of being left alone had gripped me in its hand. With an inexplicable feeling of utter loneliness and fear, I crouched close t
o my own head. از ترس و وحشت قبر و از تنهايي نزديك بود قلبم بترکد. باحالتی غريب و وحشت فوق‌العاده‌ای بالاي سر جنازه‌ام نشستم. وَ أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ‏ يَوْمَ‏ لا يَنْفَعُ‏ الظَّالِمِينَ‏ مَعْذِرَتُهُمْ از تو می خواهم که امنیت مرا تضمین کنی، براي روزي كه ديگر عذرخواهی فایده ندارد. خدايا شکایت می‌کنم از خواسته‌های نفسم که یک‌لحظه اجازه نداد تا من شاد زندگی کنم، اگر تو بعد از مرگ، اجازه شکایت بدهی، من از نفس بدکاره‌ام، 100000 (صد هزار) بار شکایت خواهم کرد. بعد از مرگ، پرونده سياه اعمالم را بر من ع
رضه می‌کنند، محاسبه عمری که تباه کرده‌ام را از خودم می‌پرسند! صدای نفس‌نفس زدنِ روح، همراه با نگرانی زیاد، شنیده می‌شود. از دور، صدای پای وحشتناک شنیده می‌شود که لحظه‌به‌لحظه این صدا، نزدیک‌تر می‌شود. صدای نفس نفس زدن، به خاطر ترس زیاد در سینه حبس می شود. صدای نفس نفس زدن روح به خاطر وحشت، شدیدتر می شود. گريه می‌کنم براي زمانی که دو فرشته به نام «نكير» و «منكر» برای سؤال نزد من می‌آیند. اگر يك جرقه، ترسِ از نافرمانی خدا، در قلبت روشن شد، از آن به بعد، دعاي تو مستجاب می‌شود. هرکسی در دنیا برای بد
ی‌هایش متأثر شود و گريه کند، فایده می‌برد، امّا بعد از مرگ، فایده ندارد. اگر انسان بد باشد، نکیر و منکر، براي شكنجه سراغ او می‌آیند، تو بودي که این‌کاره‌ای بد را می‌کردی! تو بودي که براي خدا نماز نمی‌خواندی! یَا رَبّ! My God! خدای من! صدای پای وحشتناک، نزدیک تر و نزدیک تر می شود. صدایی شبیه زلزله به همراه ریزش خاک از دیوارهای قبر. یَا الله! My God! Help me! خدای من! کمک! صدای پای وحشتناک، خیلی نزدیک شده است. وَ لَاحظتُ شَيئاً فَشَيئاً أنَّ القَبرَ أخَذَ يَهتَزّ وَ رَاحَ التّرَابُ يَنهَالُ مِنَ س
َقفِ اللَّحَدِ Suddenly I felt the grave trembling, and lumps of the earth separating from the roof and the walls, ناگهان احساس كردم كه قبر می‌لرزد و از ديوارها و سقفِ لحد، خاك می‌ریزد؛ وَ كَانَتِ الأرضُ الّتِی تَلی قَدَمِی الجُثّة تَضطَرِبُ وَ کَأنَّ حَیواناً یُحَاوِلُ أن يَشُقـّهَا لِيدخُلَ القَبرَ Particularly in the direction where my feet were. Somebody was trying to cleave the grave open and come in. مخصوصاً پايين قبر كه خيلي تكان داشت، انگار كسي می‌خواست آنجا را بشكافد و داخل قبر شود. صدا
ی ریزش زیاد خاک از دیوراهای قبر. یَا الله! اَعوذ بِک! Help! My God! Woe! کمک! پناه بر تو! خدایا! چه خبر شده است! به دادم برسید! وای! أَبْكِي‏ لِسُؤَالِ‏ مُنْكَرٍ وَ نَكِيرٍ إِيَّاي‏ اضطراب روح مرده، بیشتر و بیشتر می شود و صدای او برای کمک خواستن به فریاد تبدیل می شود. یَا الله! Nakeer and Munkar enter to question the dead on his belief. وای! کمک! کمک! به دادم برسید! مأموران از ملائكه من وارد می‌شوند؛ خشمگین، در حال فریاد، در حال داد زدن، در حال عربده، با بدترين چهره كه یک‌لحظه نمی‌شود آن‌ها را ن
گاه کرد. وَ أخِيراً انشَقـّتِ الأرضُ وَ خَرَجَ مِنهَا شَخصَانِ لَهُمَا مَلَامِحُ مَخُوفَةٌ وَ هَيكَلَانِ مَهِيبَانِ كَانَا كَوَحشِيِّینِ قَوِيّينِ يَخرُجُ مِن فَمَيهِمَا The event took place. Two figures, too horrifying and hideous in appearance بالاخره آنجا شكافته شد، ديدم دو نفر با چهره هائي وحشتناك و هيكل هائي بزرگ، مانند ديوهاي قوی‌هیکل داخل قبر شدند وَ مَنَاخِرِهَمَا النّارُ وَالدّخَانُ And huge in stature who breathed out smoke from their mouths و از دهان و دو سوراخ بینی‌هایشان دود و شعله
آتش بيرون می‌زد وَبِيَدَيهِمَا مِقمَعَتَانِ مِن حَدِيدٍ مُحَمّرٍ، كَجَمرَتَينِ يَتَطَايَرُ مِنهُمَا الشّرَرُ And nostrils and carried heavy, melting-hot maces, entered the grave, و گرزهاي آهنين كه با آتش سرخ‌شده بود و برق‌های آتش از آن‌ها می‌پرید، در دست داشتند أخَذَا يَطرَحَانِ عَلَي الجُثَـّةِ أسئَلَةً بِصَوتٍ كَرَعدٍ قَاصِفٍ كَادَ یَرتَجّ الأرضَ و السَّماءَ؛ قَالَا لَهُ: And cried out in a voice so loud, roaring and thunder-like, that shook the earth and asked: كه ناگهان با صداي شبیه رعد، كه
انگار داشت زمين و آسمان را به لرزه درمی‌آورد، از جنازه‌ام سؤال كردند كه: مَن رَبُّكَ؟ Who is your Lord? خداي تو كيست؟ أمّا أنَا فَقَد جَفّ حَلقِي مِن شِدَّةِ الخَوفِ وَ الهَلَعِ، I was standing above my head, in full grip of the fear, and tongued-tied, من هم كه بالاي سر جنازه بودم از ترس وحشت شجاعت نداشتم و نمی‌توانستم حرف بزنم وَ قُلتُ إنّ هَذِهِ الجُثـّةَ الَّتِي لَا رُوحَ فِيهَا لَا یُمكِنُ أن تُجِيبَ عَلَي سُؤَالِهِمَا وَ لَا شَكّ أنّهُمَا سَيَنهَلانِ عَلَيهَا بِالضّربِ بِمِقامِعَ نَاریّةٍ ف
َيَمتَلِيءُ القَبرُ بِالنّارِ المُحرِقَةِ Thinking that since the corpse is unable to answer, they will, at any moment, strike a blow onto it, so powerfully that it will set the grave ablaze, و فكر می‌کردم چون جنازه نمی‌تواند جواب آن‌ها را بدهد الآن است كه با گرزهايشان چنان بر او بزنند كه قبر پر از آتش شود وَ يَشتَدّ الأمرُ، Intensifying the horrible situation still the more. و با این‌همه ترس و وحشت، اين آتش كار را دشوارتر خواهد كرد؛ فَمِنَ الخَير أن اُجِیبَهُمَا أنَا. I thought I had better ans
wer the question myself. پس بهتر ديدم كه من جواب او را بدهم، فَتَوَجّهتُ إلي اللهِ اَمَلِ اليَائِسِينَ وَ المَسَاكِينَ وَ مَلجَأِ الحَيَارَي، I began to implore Allah, the One whose help the helpless seek and the One who is a redress to the downcast. توجه نمودم به‌سوی حق و چاره‌ساز بی‌چارگان، و كارساز درماندگان، وَ تَوَسّلتُ فِي قَلبِي بِعَليِّ بنِ أبِي طَالِبٍ عَلَيهِمَا السَّلامُ In my heart I beseeched Ali ibn Abi Talib, peace be upon him: my master, و در دل تقاضای کمک کردم از امام و آقايم، ع
لي فرزند ابی‌طالب که سلام بر او و پدرِ عزیز او باد. الَّذِی کُنتُ أعرِفُهُ جَیِّداً وَأعرِفُ أنّهُ يُدرِكُ المَلهُوفِينَ Whom I knew well, and loved, and of whose readiness to assist the needy چون او را به‌خوبی می‌شناسم و می‌دانستم كه او کمک‌کننده بيچارگان است كُنتُ أحِبّ أن أرَي قُدرَتَهُ النافِذَةَ فِي كُلِّ مَكَانٍ وَ فِي جَمِيعِ العَوَالِمِ، I was sure, the master whose authority is overspread. و او را دوست داشتم و آگاه بودم كه او در همه‌جا قدرت و توانايي دارد. خدايا! ما قدرتمان كم است، خداي
ا! ما بنده ضعيف تو هستيم؛ خدايا! ما بنده کوچک تو هستيم؛ خدايا! ما بنده نیازمند تو هستيم! خدايا! تو تنها کسی هستی که به درخواست کمک ما پاسخ می‌دهی. به خدا قسم، ما تنها نیستیم؛ ای گرفتارها! به خدا قسم، ما کسی را داریم که به درخواست کمک ما پاسخ دهد. وَ لَمّا تَذَكّرتُ ذَلِكَ قَوِيَ قَلبِي وَ انحَلّت عُقدَةُ لِسَانِي Then I felt my heart revitalized, and my tongue ready to answer. بعدازاین فکر، بلافاصله قلبم قوت گرفت و می‌توانستم حرف بزنم؛ و لَمَّا طَالَ الزَّمَنُ عَلَي رَدِّ الجَوَابِ عَادَ السَّا
ئِلَانِ يَسألَانِ بِغَيظٍ وَ حَنَقٍ: Because of my procrastination, the two figures repeated the question چون در آن‌وقت سكوت من طولانی شده بود؛ آن دو فرشته، دوباره باخشم سؤال كردند كه: مَن رَبّكَ؟ Who is your Lord? خدا و معبود تو كيست؟ وَ بِصَوتٍ أشَدُّ مِنَ الأوّل وَ بِغَضَبٍ شدِيدٍ This time, they were transformed in a state far more horrifying: و بعد به صورتي درآمدند كه 100 درجه از اول وحشتناک‌تر و سخت‌تر بود؛ أسوَدّ مِنهُ وَجهَا هُمَا وَ انبَعَثَ الشّرَرُ يَتَطَايَرُ مِن عَينَيهَمَا Anger ha
ving made their visages pitch-dark and their fiery gaze staring at me; از شدت خشم صورت‌هایشان سياه شده بود و از چشم‌هایشان برق و آتش می‌جهید؛ یَا أمِیرَالمُؤمِنِین! They lifted their maces, ready to strike the blow. گرزهايشان بالا رفت و آماده زدن شدند. وَلَكنِّنِي قَبلَ أن يَركَبَنِي الخَوفُ كَالسّابِقِ، أجَبتُ بِصَوتٍ ضَعِيفِ: اللّهُ رَبِّی! But I felt no fear and whispered: اما من نترسيدم و با صداي ضعيفي جواب دادم: القُرآن الکَریم: هُوَ اللَّهُ الَّذي لا إِلهَ إلّا هُوَ He is Allah besides who
m there is no god; او الله است؛ كه غير از او معبودی وجود ندارد. عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحيمُ The Knower of the unseen and the seen; He is the Beneficent, the Merciful. امور مخفی و آشکار را می‌داند و او بی‌اندازه بخشنده و مهربان است. هُوَ اللَّهُ الَّذي لا إِلهَ إلّا هُوَ He is Allah, besides whom there is no god; او الله است؛ كه غير از او معبودی وجود ندارد. الْمَلِكُ The King, the Holy, مالک همه‌چیز است، الْقُدُّوسُ The Giver of peace, هیچ عیب و نقصی ندارد. السَّلامُ
الْمُؤْمِنُ The Granter of security, سلام است و به کسی ستم نمی‌کند. امنیت می‌دهد؛ الْمُهَيْمِنُ The Guardian of all, مراقب همه‌چیز است، الْعَزيزُ الْجَبَّارُ The Mighty, the Supreme, The Possessor of every greatness; شکست‌ناپذیر است؛ با جبروت و عظمت است. الْمُتَكَبِّرُ Glory be to Allah from what they set up (with him). فقط او شایسته عظمت است، سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ. صَدَقَ اللهُ العَلِیُّ العَظِیم The Quran: LIX; 22-23 او از هر چیزی که خیال کنند آن چیز، شریک خداوند است، پاک می با
شد. هَذِهِ الآيَاتُ الشَّرِيفَةُ الَّتِي كُنتُ أتلُوهَا فِي تَعقِيبِ صَلَاةِ الصّبحُ دَائماً تَلَونُهَا عَلَيهِمَا لِمُجَرّدِ إظهَارِ أنِّي أحفَظُهَا These were the formulae I was used to reciting after my morning prayers, and I meant to tell them that I know my Lord well; اين آيه از قرآن كه مرتب، در دنيا بعد از نماز صبح می‌خواندم را، براي آگاهي آنان از اينكه بدانند من خدايم را خوب می‌شناسم خواندم، وَ لِكَيلَا يَقُولَا: إنّ الإنسَانَ لَايَمِلكُ عِلماً وَ لَا كَمَالاً، This was a virtue for the b
elievers, for on the day when Allah, the Wise, تا خيال نكنند كه انسان‌ها فضیلت و كمال ندارند؛ كَمَا قِيلَ يَومَ خَلَقَ اللهُ آدَمَ عَلَي نَبِيِّنَا وَ آلِهِ وَ عَلَيهِ السَّلَامُ Created man the angels apologetically asked Him for the reason why He created man, تا جاییکه، وقتی خداوند حكيم انسان را آفرید، آن‌ها به خدا اعتراض كردند كه: انَّهُ لَيسَ فِيهِ سِوَي الفِسَادِ وَ إرَاقَةِ الدِّمَاءِ Who knew nothing else except making mischief and shedding blood? چرا انسان را خلق می‌کنی، درحالی‌که جز فسا
د و ریختن خون، كار ديگري بلد نيستند. لَمّا تَلَوتُ تِلكَ الآيَاتِ عَلَيهَمَا حَتَّي لَاحظتُ أنَّ غَضَبَهُمَا قَد هَدَأ،وَ تَفَتّحَت مَلَامِحُ وَجَهيهِمَا وَ التَفَتَ أحَدُهُمَا يَقُولُ لِلآخَرِ: My response made them calm. Then, one told the other, بعد از جواب به آن‌ها، ديدم خشم از صورت آن‌ها برطرف شد تا جايي كه يكي به ديگري گفت: يَبدِو أنَّ هَذَا مِن عُلَمَاءِ المُسلِمِينَ وَ هُوَ جَدِيرٌ بِأن نَتَلَطّفَ فِي سُؤَالِهِ He seems to be a learned Moslim. We had better ask him differently. Patience,
معلوم می‌شود اين مرد از علمای اسلام است، سزاوار است به روش بهتری از او سؤال كنيم، إلّا أنَّ الآخَرَ قَالَ: The other said. امّا آن ديگري گفت: إنّ سُلُوكَنَا مَعَهُ يَعتَمِد عَلَي جَوَابِهِ عِن سُؤَالٍ آخَر وَ بِما أنّ جَوَابَهُ لَيسَ مَعرُوفاً بَعدُ " There are still more questions he should answer. We will see how he does it. عجله نكن! هنوز سؤالات ديگري هم از او داريم و معلوم نيست او در جواب چه بگويد، فَعَلَينَا أن نُوَاصِلَ مُهمّتَنَا وَ نُؤَدِيَ وَاجِبَنَا المَطلُوبَ وَ لا تَهُمّنَا شَخصِيّة
ُ هَذَا المَيِّتِ، فَالمَرَاكِزُ وَالمَقَامَاتُ لَا اِعتِبَارَ لَهَا فِي نَظَرِنَا His status or titles are of no importance to us." او هرکسی می‌خواهد باشد، لقب‌ها و عنوان‌های او براي ما هيچ اهميتي ندارد؛ فَقَائِلاً: مَن نَبِيّكَ؟ Then they asked, "Who is the Prophet you believe in?" پس باز سؤال كردند: پيغمبر تو كيست؟ عِندَئِذٍ هَدَأت ضَرَبَاتُ قَلبِي وَ انفَتَحَ لِسَانِي أكثَرَ ممَّا کَانَ فَقُلتُ: Feeling more at ease and prepared, I said a bit loudly, در اين هنگام ضربان قلب من كمتر شده بود و
می‌توانستم راحت‌تر حرف بزنم و صدايم قوی‌تر شده بود؛ به آن‌ها جواب دادم: النَّبِيّ وَ رَسُولُ اللهِ إلي النَّاسِ كَافَّةً " My Prophet is one whom God has sent to the totality of mankind, پيغمبر من فرستاده خدا به‌سوی همه مردم است؛ مُحَمَّدُ بنُ عَبدِ اللهِ خَاتَمُ النَّبِيِينَ وَ سَيِّدُ المُرسَلِينَ صَلَّي اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ المَعصُومِينَ Mohammad ibn Abdullah, peace be upon him and his descendants, the Seal of the Prophets, and the Master of them all." او حضرت مح
مد فرزند عبدالله است که آخرین فرستاده خداوند و آقاي رسولان است كه درود خداوند بر او و بر خانواده او باد. عِندَئِذٍ زَالَ عَنهُمَا كُلّ غَضَبٍ وَ حَنَقٍ وَ أشرَقَ وَجهَاهُمَا كَمَا زَايَلَنِي كُلّ مَا كُنتُ أشعَرُ بِهِ مِن خَوفٍ وَ رَهبَةٍ Now, they were no more wrathful; they assumed an open face, and I felt consoled of the horror I had been feeling. در این هنگام بود كه خشم آن‌ها، کاملاً از بين رفت و صورت‌هایشان روشن شد؛ من هم ديگر آن وحشت قبلي را نداشتم، ثُمَّ أخَذَا يَسألَانَنِي عَنِ الكِتَابِ
وَ القِبلَةِ وَ الإِمَامِ وَ خَلِيفَةَ رَسُولِ اللهِ، فَأجَبتُ: I was then questioned as to the Book, the Qibla, the Imams, and the Prophet's successors. I answered: و بعد از كتاب آسمانی، قبله، امام و جانشينِ بعد از پیامبر اسلام، از من سؤال كردند كه من جواب دادم: كِتَابِيَ القِرآنُ الكَرِيمُ وَ قَد نَزَلَ مِن رَبٍّ رَحِيمٍ عَلَي نَبِيٍّ حَكِيمٍ The Holy Qur'an is my Book, which the Beneficent Allah revealed to the Noble Messenger; كتاب من قرآن كريم است، كه از طرفِ پروردگار مهربان بر فرستاده دان
ا و بزرگوار او نازل‌ شده است وَ قِبلَتِيَ الكَعبَةُ The direction towards which I performed my prayers is the Sacred Mosque, the Masjid al-Haram; و قبله یعنی جهتی که من به سمت آن نماز می‌خوانم، مسجدالحرام است. وَ أئِمَّتِي وَ خُلَفَاءُ نَبِيِّي اثنَا عَشَرَ إمَامَاً My Imams, are the twelve rightful successors of the Prophet whose obedience has been made a duty; امامان من كه جانشينان واقعی پیامبر اسلام هستند دوازده نفرند. أولُهُم عُلِيّ بنُ أبِي طَالِبٍ عَلَيهِمَا السَّلَامُ وَ آخِرُهُمُ الحُجّة
ُ بنُ الحَسَنِ صَاحِبُ العَصرِ وَ الزَّمَانِ عَلَيهِ السَّلامُ The first in this chain is my master Ali ibn Abi Talib, and the last one is my master the Leader of the of Time, wali –e Asr, may God hasten his appearance. كه اول آن‌ها مولايم علي فرزند ابيطالب و آخرین آن‌ها، آقايم حضرت ولی‌عصر – بر همه آن‌ها سلام- می‌باشند. مُفتَرَضُوا الطَّاعَةِ وَ مَعصُومُونَ مِنَ الخَطَأ وَ الزّلَلِ They are immune from any form of error, كه اطاعت از آن‌ها واجب می‌باشد؛ آن‌ها از گناه و خطا پاك می‌باشند؛ شُهَدَاء
ُ دَارِ الفَنَاءِ وَ شُفَعَاءُ دَارِ البَقَاءِ Are God's evidence on what we do in the world, and intermediaries for our sins to be forgiven in the hereafter آن‌ها در دنيا شاهد اعمال ما هستند و در آخرت خداوند به‌وسیله آن‌ها ما را می‌آمرزد. وَ أنَا فِی النّهایَة مُعتَقِد وَ مُؤمِن بِأربعَة عَشَرَ مَعصُوماً I have a strong belief in the fourteen Infallibles, the fourteen invaluable manifestations of God's light on the earth. و من درمجموع به چهارده معصوم اعتقاددارم؛ چهارده انسانی که از جانب خداوند،
وسیله هدایت او می‌باشند. أربَعَة عَشَرَ دُرّاً، أربَعَةَ عَشَرَ نُوراً سَمَاوِیّاً عَلَی الارضَ چهارده مخلوقی که بنده خدا هستند؛ چهارده انتخاب‌شده؛ چهارده یاری کننده؛ چهارده وسیله از جانب خداوند برای همه موجودات. وَ رِحتُ أذكُرُ لَهُمَا اِسمَ كُلِّ وَاحِد مِن اُولئِكَ العِظَام وَ نَسَبَهُ وَ حَسَبَهُ فَقَالَا: لَا حَاجَةَ لِهَذَا التَّفصِيلِ، فَجَوَابُ كُلِّ سُؤَالٍ كَلِمَةٌ وَاحِدَةٌ Then I mentioned, in length, their names and their progeny, whereas they had demanded a short reply to each of
the questions. تک‌تک اسامي و نسب آن بزرگواران را برايشان شرح دادم و آن‌ها گفتند كه این‌همه توضیح لازم نبود، جواب هر كلمه فقط يك كلمه است. فَقُلتُ: In reply to their objection, I said من باحالتی تحقیرآمیز به آن‌ها گفتم: كَاَنّ لَابُدَّ مِن هَذَا التَّفصِيلِ وَ أكثَرَ " Your question should have been answered in still fuller details, for you, the angels, suspected us, the men, the very first day we were created, لازم است برای شما بیشتر از این توضیح داد، چون شما درباره ما انسان‌ها از روز اول که خدا
وند ما را آفرید، گمان بد داشتید، لِأَنّكُم مُنذُ البِدَايَةِ أظهَرتُمُ سُوءَ الظَّنِّ بِنَا وَ اعتَرَضتُمُ عَلَي خَلقِنَا And raised an objection to God's creating us, شما با چه جرئتی، از اینکه خداوند ما را آفریده است، اعتراض كرديد، مَعَ أنَّهُ لَايَجُوزُ الاِعتِراضُ عَلَي فِعلِ العَلِيِّ الحَكِيمِ Whereas He, the Wise, is to be obeyed in full submission. درحالی‌که اصلاً نبايد در کاری که خداوند حكيم انجام می‌دهد، اعتراض بیجا كرد وُ مُنذُ اليُومِ الَّذِي عَلِمتُ فِيهِ بِاعتِرَاضِكُم ضِقتُ ذَرعاً
بِكُم That is why I felt I did not love you in my heart, و از آن روزي كه من فهميدم شما به خداوند حكيم و دانا این‌گونه اعتراض کرده‌اید از شما دلخور و ناراحت شدم. وَ ألزَمتُ نَفسِي إن اُتِيحَت لِيَ الفُرصَةُ أن أطرَحَ عَلَيكُم بَعضَ الأسئِلَةِ And was looking for a chance to question you. حتي به خودم قول دادم كه اگر فرصتي پيدا كردم از شما سؤال‌هایی چالشی بپرسم؛ وَ اُثيِرَ حَولَكُمُ القِيلَ وَ القَالَ وَلِكن مِنَ المُؤسَفِ أنّ ذَلِكَ لَا يُتَاحٌ لِي وَ أنَا فِي هَذَا الضِّيقِ وَ الابتِلَاءِ But wha
t a pity! I am short of time. اما حيف كه با اين گرفتاري و اين وقت كم، فرصتي برايم باقی نمانده است. وَ اِذَا القُدرة اللسَانیة تَتَنَاسق وَ تَتَعَاون مَعَ روحِی العاشقة فَسَوفَ تلتَحق مَنطِقِیّاً بِکُم If I were given the chance, I would do so. اگر زبان و قلبم باهم هماهنگ می‌شدند، مانند نوای نی، حرف‌های زیادی برای گفتن داشتم. سَكَتُّ أنتَظِرُ أن يَطرَحَا عَلَيّ أسئِلَةً اُخرَي I waited for more questions, و بعد ساكت شدم و منتظر ماندم تا بعدازاین، چه سؤالاتی از من می‌پرسند. وَ لَكَنّهُمَا لَم يَسأ
لَا تِلكَ الأسئِلَةَ وَ إنَّمَا سَأَ‌لَانِي: مِن أينَ لَكَ هِذِهِ الإجَابَاتُ وَ مِمَّن تَعَلّمتَهَا؟ But only one was asked, how have you learned about your answers? آن‌ها سؤال ویژه‌ای نكردند، فقط پرسيدند: اين جواب‌ها را از كجا می‌گویی و از چه کسی آموختي؟ فَلَم أجِب، بَلِ احتَوَانِيَ التّفكيِرُ وَ سَألتُ نَفسِي: This made me ponder on the validity of what I had told them. من از اين سؤال به فکر فرورفتم و با خود گفتم: الأدِلّةُ وَ البَرَاهِينُ الَّتِي كُنّا قَد أعدَدنَاهَا فِي دَارِ الغَفلَة وَ
الجَهَالَةِ وَ الخَطَأ وَ السّهوِ مَن يَضمَنُ أنَّهَا كَانَت بَعِيدَة عَنِ السَّهوِ وَ الخَطَأ وَضَعَهَا؟ When alive, we learn arguments and proofs that are similar to a stick a blind uses to help him around, ما وقتی در دنیا بودیم، برای هر چیزی، دنبال دلیل می گشتیم، از كجا معلوم كه آن دلایل درست بوده باشند؛ وَ عَلَی فَرضِ صِحّةِ تِلکَ البَرَاهِینِ فَإنَّهَا لَاتَنفَعُ إلّا فِي ذَلِكَ العَالَمِ الَّذِي هُوَ عَالَمُ العَمَي وَ الجَهلِ And that are good only for the corporeal world in which our eye
s are unable to see the reality of things. حالا فرض كنيم كه آن دلایل درست هستند، امّا آن‌ها فقط در عالم دنيا كه خانه نابینایی و ناداني است موردنیاز هستند، حَيثُ تَكُونُ الحَاجَةُ إلَي تِلكَ المَقَايِيسِ كَحَاجَةِ الأعَمي إلَي العَصَا أو كَحَاجَةِ البَصِير إلَيهَا حَيثُ الظّلَامِ المُتَرَاكِمِ These arguments are blunt now چون آن دلایل مثل عصا می‌باشند که شخص نابینا و يا كسي كه در تاريكی قرارگرفته است به آن عصا احتیاج دارد، أمّا فِي هَذَا العَالَمِ الَّذِي يَسطَعُ فِيهِ النُّورِ عَلَي الحَقَائِقِ
وَ حَيثُ يَكُونُ البَصَرُ حُدِيداً فَلَن تَكُونَ حَاجَةٌ إلَي عَصَا وَعَلَيهِ فَمَا الّذِي يُرِيدُهُ مِنِّي هَذَانِ؟ That we are in the world where realities are easily observable. امّا در اين عالم كه واقعيات بسيار روشن‌تر و چشم‌ها بسيار تيزتر است ديگر به عصا، نیاز نيست؛ الَهِي، إنَّنِي حَدِيث الوِلَادَةِ فِي هَذَا العَالَمِ وَ لَا أعرِفُ شَيئاً مِن مُصطَلَحَاتِهِ، My God, what do these creatures demand of me? I have just entered this world, and know nothing of the events here. پس خداوندا! این‌
ها از من چه می‌خواهند؟ خدايا! من تازه‌پا به اين جهان گذاشته‌ام و هنوز نمی‌دانم در اين جهان چه خبر است، فَأدرِكنِي بِحقِّ عَلِيِّ بنِ أبِي طَالِبِ -عَلَيهِمَا السَّلام Help me for the sake of Alib ibn Abi Talib. به احترام علي فرزند ابيطالب من را کمک کن. كُنتُ غَارِقاً فِي بَحرِ هَذِهِ التَأمّلَاِتِ عِندَمَا سَمعتُ صَيحَتَهُمَا كَصَاعِقَةٍ مِنَ السَّماء وَ هُمَا يَطلُبان جَوَاب سُؤالِهِمَا الأخير: مِن أينَ لَكَ هَذَا الَّذِي قُلتَهُ؟ I was thinking deeply when the thunder-like cry echoed again, "P
roclaim now; where have you learned all this? در همين افكار بودم كه ناگهان نعره آن‌ها همچون صاعقه آسماني بلند شد كه: بگو آنچه گفتي از كجا گفتي؟ نَظَرتُ وَ لَيتَنِي لَم أنظُر! When I looked at their angry countenance, I found the view so terrible that I prayed no one would ever see the like of it: وقتي به چهره‌های خشمگين آن دو نگاه كردم، آرزو كردم كه هيچ چشمي آن منظره را نبيند؛ فَقَد رَأيتُ عَلَامَاتِ الغَضَبِ الشَّدِيدِ عَلَي مَلَامِحِهِمَا وَ قَد بَرَزَت عُيُونُهُمَا مُحمَرّةً كَشُعلَةِ النَّار
ِ Their red eyes were wide open in full anger, and seemed to have been filled with fire; their visages were dark with wrath, چشم‌های آن‌ها، مانند شعله كشيدن آتش سرخ‌شده بود و صورت‌های آن دو، از خشم سياه شده بود وَ اسوَدّ وَجهَاهُمَا فَغَرا فَمَيهِمَا كَأفوَاهِ الإَبِلِ بَدَت فَيهِمَا الأنيَابُ الصَفرِ الطَّوِيلَةِ Their mouths were wide open, like those of the camels, their teeth, long and yellow, were visible in full; و دهان آن‌ها، مانند دهان شتر بازشده بود و دندان‌های بلندو زردشان كاملاً پيدا
بود؛ وَ قَد رَفَعَا مِقمَعَتَیهِمَا تَهَيّؤاً لِلضربِ فَأصَابَنِي فَزَعٌ شَدِيدٌ وَ خَوفٍ لَامَزِيدَ عَليهِ فَغُشِي عَلَيّ Their maces raised high up, were ready to strike me; unable to stand the fearful sight, I lost consciousness. گرزهايشان را بلند كردند و آماده زدن شدند و من از شدت ترس و وحشت بی‌هوش شدم. حُبّ أمِیرَالمُؤمِنِین عَلَیهِ السَّلام سَبَب نِجَاة الانسَان مِنَ العَذَاب القَطعِیّ Loving the Commander of the Faithful saves one from the definite punishment. محبت امیرالمؤمنین - سلام بر
او - سبب نجات از عذاب می‌شود. وَلَكِنِّي فِي تِلكَ اللَّحظَةِ ألهِمتُ أن أقُول بِصَوتٍ ضَعِيفٍ وَ أنَا أغمَضُ عَينِي مِن شِدَّةِ الخَوفِ In this state a whisper urged me to say: در آن حال كه چشم‌های من بسته بود، انگار كسي به من تلقين می‌کرد، جواب دادم: ذَلِكَ مَا هَدَانِيَ اللهُ اِلَيه " To this I have been guided by Allah", آنچه گفتم، مطلبي بود كه خداوند مرا به آن‌سوی هدايت نمود. فَسَمِعتُهُمَا يَقُولَانِ: نُم نَومَةَ العَرِوس؛ وَ ذَهَبَا. Which I repeated. Thereupon, I heard them say, Repose,
now, like a bride in her chamber, و از آن‌ها شنيدم كه گفتند: بخواب مانند عروس در حجله. ناگهان ديدم آن دو فرشته، تبدیل به کسانی که برای بشارت و مژده آمده اند، شدند و گفتند: تو را مژده می‌دهیم، به بهشت؛ راحت شدي! نجات پيدا كردي! وَلَعَلِّي قَدِ استَولَي عَلَيّ النُّومُ أوِ الإغمَاءُ وَلِكنِّي شَعَرتُ بِأنِّي قَد تَحَرَّرتُ مِن ذَلِكَ الخَوفِ And I felt relieved. و من احساس كردم كه از آن اضطراب راحت شده‌ام. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ In the Name of Allah the Beneficent, the Merciful شروع م
ی‌کنیم قسمت نهم را با یاد خداوندِ بسیار مهربان. القِسمُ التَّاسِع: الهَدوء وَ الجُلُوس مَعَ شَابّ جَمِیل الوَجه Part Nine: Tranquility, and companionship of the handsome lad. هم‌نشینی با جوان زیباروی و رفع ابهامات فراوان هم‌خوانی آرامش بخش شنیده می شود. وَ بَعدَ بُرهَةٍ عَدتُ إلَي رُشدِي وَ فَتَحتُ عَينِي وَ إذَاً رأیتُ نَفسِی فِي غُرفَةٍ مَفرُوشَةٍ Sometime later I opened my eyes and found myself in a furnished room. بعد از مدتي كه بهوش آمدم و چشم‌هایم را باز كردم خودم را در اتاق زیبایی که فرش
شده بود ديدم؛ وَ رَأيتُ شَابّاً صَبِيحاً جَمِيلَ الشَّعرِ طَيِّبَ الرّائِحَةِ يَضَعُ رَأسِي فِي حِجرِهِ يَنتَظِرُنِي أن اُفِيقَ. A handsome youth who had beautiful hair and gave off sweet fragrance, had squatted down, and put my head on his lap, affectionately waiting for me to regain consciousness. و جواني خوش‌صورت، با موهايي زيبا و با بدنی خوش‌بو، سر مرا به‌زانو گرفته بود و منتظر بود تا حال من عادی شود. فَرَفَعتُ رَأسِي عَن حَجرَهَ أدَباً وَ تَوَاضُعاً وَ سَلّمتُ عَلَيهِ I jumped to my feet, o
ut of respect, and greeted him. من تا او را ديدم براي احترام به او برخاستم و به او سلام كردم، السّلامُ عَلَیکَ أیُّهَا العُظمَاء! Peace and greetings to you, the grand soul! سلام بر تو ای بزرگوار! فَتَبَسّمَ فِي وَجهِی وَ نَهَضَ وَ هُوَ يَرُدّ عَلَيّ السّلَامَ وَ عَانَقَنِي بِكُلِّ مَحَبّةٍ وَ مَوَدّةِ وَ قَالَ: He smiled sweetly, and replied in the same manner, hugged me and benevolently said: او هم تبسمي شيرين نمود و برخاست و جواب سلام مرا داد و مرا در آغوش گرفت و با مهرباني گفت: اِجلِس فَمَا
أنَا بِنَبِيٍّ وَ لَا إمَامٍ وَ لَا مَلَكٍ بَل أنَا حَبِيبُكَ وَ رَفِيقُكَ. "Be seated, please, for I am not a Prophet, nor an Imam, nor an angel. I am your companion, your friend. بنشين! كه من، نه فرستاده خدا هستم، نه امام هستم و نه فرشته هستم، من دوست و رفيق تو هستم. فَسَألتِهِ: مَن أنتَ وَ مَا اسمِكَ وَ إلَي مَن تَنتَسِبُ؟ مَا أحلَي أن تَكُونَ أنتَ رَفِيقِي " What are you called?" I asked. "How grateful I am to the Almighty God, who has sent you to accompany me. پرسيدم: اسم شما چيست؟ خیلی زیا
د از خداوند تشکر می‌کنم كه رفيقي مثل تو را برايم فرستاده است وَ أكُونَ بِصُحبَتَكَ دَائِماً! I pray for it to be permanent. و اگر او بخواهد دوست دارم كه هميشه با تو باشم. فَقَالَ: اِسمِيَ الهَادِي، أنَا الّذِي ألقَيتُ فِي قَلبَكَ الجَوَابَ الأخِيرَ الّذِي قُلتَهُ فَنَجَوتَ " I am called Hadi, the guide. It was I who whispered in your ears what you repeated and were saved as a result. گفت: اسم من هادي است، يعني راهنما هستم. من بودم كه جواب آخري را در قلب تو انداختم و تو گفتي و نجات پیدا کردی وَ إ
لّا لَامتَلَأ المَكَانَ بِالنّارِ مِن ضَربِ مِقمَعَتَیهِمَا If you had not given the answer, they would have dealt you with a blow that would set your grave on fire. و اگر آن جواب را نمی‌دادی چنان با آن گرزها می‌زدند كه جای تو پر از آتش می‌شد. فَقُلتُ: أشكُرُكَ عَلَي ألطَافِكَ فَأنَا فِي الحَقِيقَةِ طَلِيقُ يَدَيكَ I said, "I am very grateful to you for having rescued me. گفتم: از شما خيلي تشکر می‌کنم، چون واقعاً به خاطر شما از دست آن دو نجات پيدا كردم. وَلَكِن سُؤالُهُمُ الأخيرُ بَدَا فِي نَظَر
ِي لَا فَائِدَةَ فِيهِ بَل كَانَ مُجَرّدَ ذَرِيعَةٍ But the last question they asked seemed no more than امّا اي هادي! به نظر من، آخرین سؤال آن دو، بی‌فایده و بهانه‌گیری بود؛ لِأنِّي كُنتُ قَد أجَبتُ عَلَي أسئلَتِهِمَا حَولَ العَقَائِدِ الإسلَامِيّةِ أجوِبَةً صَحِيحَةً فَلَم يَكُن ثَمّةَ مَايَدعُو إلَي ذَاكَ التّسَاؤُلِ حَولَ الحَقَائِقِ Their trying to pick quarrels with me. I had already given them a suitable Islamic answer. One should not be cross-questioned زيرا من به عقايد اسلامي جواب درست
دادم و كسي كه حقيقت را بگويد ديگر جای سؤال از او باقی نمی‌ماند، فَلَو وُضَعَت جَمرَةٌ فِي كَفِّ إنسَانٍ مَثَلاً وَ قَالَ: إنّ يَدَهُ قَدِ احتَرَقَت فَلَا يُمكِنُ أن نَسألَهُ: لِمَاذَا تَقُولُ هَذَا القَولَ؟ If he gives a factual reply. If someone says," My hand burned," because something hot is مثلاً اگر آتش را در دست آدم بگذارند و آن شخص بگويد: دستم سوخت! ديگر نبايد به او گفت: چرا می‌گویی دستم سوخت؟ وَ لَو سَألَهُ أحَدٌ هَذَا السّؤَالَ غَافِلاً لَكَانَ جَوَابُهُ: أ أنتَ أعمَي ألا تَرَي جَمرَةَ
النّارِ عَلَي كَفِّي؟ إنَّ سُؤَالَهُمَا الأخِيرَ كَانَ مِن هَذَا القَبِيلِ Clearly observable in his hand, is it right to ask him for the reason? This was how their last question seemed to me." چون جوابش اين است: مگر نمی‌بینی که آتش روي دستم قرار دارد؟ به نظر من سؤال آخري آن دو همین‌گونه بود. فَقَالَ الهَادِي: لَا! لَيسَ مِن هَذَا القَبِيلِ لِأنّ مُجَرّدَ مُطَابَقَةِ الكَلَامِ مَعَ وَاقِعِ الحَالِ لَايُفِيدُ الإنسَانَ It is not really the case, he said because one gains nothing if he merely reh
ashes the facts. امّا هادي گفت: این‌طور كه تو فكر می‌کنی نيست، چون اگر انسان فقط واقعيات را بر زبان بياورد، هيچ سودي برايش نخواهد داشت، بَل لَابُدّ مِنَ الإيمَانِ القَلبِي لِيُحَرِّكَهُ نَحوَ العَمَلِ Words and genuine belief should go together to produce action and results. بلكه بايد آن سخنان باعقیده قلبي او يكي باشد تا بتواند به آن سخنان عمل كند. القُرآن الکَرِیم: قَالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في‏ قُلُوبِكُمْ The Holy
Quran says, don't say: ' We believe', but say ' We submit'; for faith has not yet entered your hearts. 49:14. نگویید: «ايمان آورده‌ایم» بلکه بگوئيد: «اسلام آورده‌ایم» چون ايمان در قلب‌های شما داخل نشده است. وَ هُنَا فِي هَذِهِ المَرحَلَةِ الاُولَي مِن هَذَا العَالَمِ يُجِيبُ الجَمِيعُ مُؤمِنِينَ وَ مُنَافِقِينَ إجَابَاتٍ صَحِيحَةً تَتَّفِقُ مَعَ الحَقِيقَةِ Remember that the believer and the hypocrite are able to reproduce the same factual answers, بدان همان سؤالاتي را كه آن دو فرشته از تو پرسید
ند، مؤمن و منافق نيز به‌درستی و مطابق با واقع جواب آن سؤالات را می‌دهند إلّا أنّ هَذَا السُّؤَالَ الأخِيرَ اِمتِحَانٌ يُرَادُ بِهِ مَعرِفَةٌ مّا إذَا كَانَتِ العَقِيدَةُ قَلبِيّةً Just as you did. You were deliberately questioned by them so as to ascertain your heart-felt conviction. و سؤال آخري آن دو عمدی بود، تا بدانند، آيا قلب تو به سخنانی که بر زبان آوردی، اعتقاد دارد یا خیر؟ إِذ فِي هَذِهِ الحَالَة يَكُونُ الجَوَابُ مَا قُلتَه وَ يكُونُ الخَلَاص There is only one answer that saves: one that
is not parrot-like و اگر تو همان جواب را بدهي خلاص خواهي شد و الا در جواب آن دو درمانده می‌شوی أمَّا إذَا كَانَ الجَوَابُ: كَانَ النَّاسُ يَقُولُونَ فَقُلتُ فَعِندَئِذٍ لَايَنفَعٌ التّقلِيدُ فِي القَولِ بِغَيرِ أَن يَعقِدُ عَلَيهِ القَلبُ One that is not a mere imitation of what others utter, and is not a mere quibbling of the tongue. و مي گوئي: «چون مردم اين مسائل را می‌گفتند، منهم گفتم» و تقليد حرف مردم بدون عقيده قلبي، هيچ سودي نخواهد داشت. فَقُلتُ: نَعَم الآنَ تَذَكّرتُ أنّ هَذَا هُوَ مَا و
َرَدَ فِي الأخبَارِ وَلكِنّ الخَوفَ وَ الاندِهَاش عِندَ طَرحِ السُّؤَالِ أنسَانِي ذَلِكَ وَ هَا أَنتَ تُذكِّرُنِي بِهِ الآنَ Now, the whole situation is clear to me; I can remember that I was then too scared to think of such a fine point. گفتم: حالا يادم آمد، امّا من هنگام سؤال آن‌قدر ترسيده بودم كه به اين مسئله ظريف و حساس فكر نكردم، فَلَا أبعَدَكَ اللهُ عَنِّي All I can do now is to ask Merciful God not to separate you from me. اميدوارم كه خداوند مهربان، رفيقي مثل تو را از من دور نگه ندارد؛ و
َ الآنَ قُل لِّي كَيفَ حَدَثَ أنَّكَ تَعرِفُنِي مَعَ أنِّي لَم أَرَكَ مِن قَبلُ My next question, my dear, is about the time we first met. Although I do not recollect the date, I feel that I love you so dearly that امّا اي هادي! تو از كجا با من آشنا شده‌ای بااینکه تو را تابه‌حال ندیده‌ام، ولي نمی‌دانم چرا تو را خیلی دوست دارم وَ مَعَ ذَلِكَ فَإنِّي لِفَرطِ حُبِّي لَكَ أرَي فَرَاقَكَ يَعنِي الهَلَاكَ لِي! I am unable to bear any separation from you. It may kill me if such an event happens. به‌طور
ی‌که اصلاً نمی‌توانم دوري تو را تحمل‌کنم و دوري از تو را باعث هلاک شدن خودم می‌بینم. فَقَالَ: لَقَد كُنتُ مَعَكَ مُنذُ البِدَايَةِ وَ أنَا أكِنّ لَكَ الوُدّ وَ لَكِنَّكَ لَم تَشعُر بِي He replied, I was always with you, and did you a lot of kindness هادي گفت: من از ابتدا با تو بوده‌ام و مهربانی‌های زیادی به تو کرده‌ام، امّا تو مرا درك نمی‌کردی، لِأنَّكَ فِي عَا لَمِ المَادَّةِ لَم تَكُن قَوِيّ البَصِيرَةَ But you could not perceive me with the eyes you had been given in the world of matter. چون
چشم تو در دنیا، حقیقت‌های کمتری را می‌بیند. مَا أنَا إلّا حَبلُ المَحَبَّةِ الَّذِي يُربِطُكَ بِعَلِيِّ ابنِ أبِي طَالِبٍ علَيهِما السَّلَامُ وَ أهلِ بَيتِ النّبُوّةِ عَلَيهِمُ السَّلَامُ I am in fact the love that had joined you with Alib ibn Abi Talib and the household of the Prophet, his Ahl al-Bayt, peace be upon them. من همان رشته محبت و ارتباط تو با علي فرزند ابيطالب و اهل‌بیت پيامبر اسلام – سلام بر آن‌ها- هستم؛ إِنِّی تَمَسّكُكَ بِتِلكَ العُروَةِ الوُثقَي: I am the realization of your sti
cking to the firmest handle آري! من همان تمسك تو هستم به آن ريسمان محكم. القرآن الکَرِیم: فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ " so anyone who rejects the arrogant ones and believes in God پس هر كس به هر موجود بد و سرکش پشت کند و به خداوند ایمان بیاورد، فَقَدِ استَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏ لاَ انْفِصامَ لَهَا Has in fact grasped the Firmest Handle which will never break. God is Alert, Aware." به رشته محكم و استواري چنگ زده كه هرگز پاره نخواهد شد. لِذَلِكَ فَأنَا لَا أنفَصِلُ
عَنكَ إلّا إذَا أبعَدتَ نَفسَكَ عَنِّي بِاتِّبَاعِكَ الهَوَي I will never separate from you unless you follow your desires and keep away from me. The reason I am nicknamed من از تو هرگز جدا نخواهم شد، مگر اينكه خودت به خاطر پیروی از هوس‌هایت، از من دور شوي أمَّا وَجهُ تَكنِيَتِي بِأبِي الوَفَاءِ وَ أبِي تُرَابٍ فَيَعُودُ إلَي سُلُوكِكَ وَ انطِبَاقِهِ عَلَي الأَقوَالَ وَ الوُعُودِ Abul Wafa and Abu Torab is because you often kept your promises, و علت اينكه كه كنيه من «ابوالوفا» و «ابو تراب» است
به خاطر سخنان و وعده‌هایی است كه در بیشتر موارد به آن‌ها وفا نمودي تَوَاضُعِكَ لِلمُؤمِنِينَ And you were humble towards the believers. و براي مؤمنين تواضع می‌کردی! فَفِي حَالِةِ مَعصِيَتِكَ أهرُبُ مِنكَ وَ فِي حَالَةِ تَوبَتِكَ أكُونُ جَلِيسَكَ I kept away from you whenever you sinned, and returned to you whenever you repented it. هر وقت گناهي انجام می‌دادی، من از تو فرار می‌کردم و هر زمان كه توبه می‌کردی، به سویت بازمی‌گشتم. القرآن الکَرِیم: ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ أَيْديكُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ لَي
ْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبيدِ "This is what your own hands have sent before and because Allah is not in the least unjust to the servants. و خداوند به بندگانش ظلم نمی‌کند بلكه اين بندگان‌اند كه به خود ظلم می‌کنند. سَأذهَبُ الآن وَ أترُكُكَ تَستَرِيحُ فَمَا أنَا إلّا تِلكَ الأمَانَةُ الإلَهِيّةُ الَّتِي عَهِدَ اللهُ بِهَا إلَيكَ " I am a deposit that God, the Gracious, has trusted you with. The Qur'an abounds with stories pertaining to me, من می‌روم، تو هم استراحتي كن، كه خداوند بخشنده، مرا به دست‌تو
امانت‌داده است إنَّ القُرآنَ مَلِيءٌ بَحَكَايَتِي وَلِكِن مِنَ المُؤسَفِ أَنَّكَ قَرَأتَ القُرآنَ كَثِيراً But it is a pity that you do not recognize me although you claim to have read the Qur'an often. You have read the Qur'an but without pondering, و قرآن پُر است از قصه‌ها و داستان‌های من، امّا افسوس، بااینکه این‌همه قرآن خوانديد، امّا هيچ تأملی در آن نكرديد وَ مَعَ ذَلِكَ تَقُولُ: إنّكَ لَا تَعرِفُنِي فِی أَمَان الله تَعَالی. And now you say that you do not know me. I will now leave you to re
st. Farewell. و بعد هم می‌گویید: «مرا نمی‌شناسید» من رفتم، خداوند از تو حفاظت کند. القُسمُ العَاشُر: بَیَان حَقِیقَة مؤسفة Part Ten: Discovery of a Pitiful Reality سلام! کشف یک واقعیت مهم. عِندَمَا بَقِيتُ وَحدِي رِحتُ اُفَكِّرُ فِي حَالِي وَ فِي مَا قَالَهُ الهَادِي When alone, I began to meditate on Hadi's words and on my own status; تنها شدم و به سخنان هادي و حالات خودم فكر می‌کردم؛ فَأدرَكتُ أنّ حَالَاتِ الإنسَانِ وَ مَسِيرَتَهُ فِي العَالَمِ المَادِّي مَا هِيَ إلّا حُلُمٌ نَرَاهُ، I realize
d that what man does on the earth is similar to a dream ديدم واقعاً حالات و كارهای انسان در جهان مادي خوابي است كه دیده‌شده است ثُمَّ نَستَيقِظُ وَ نَصحُو وَ نَرَي تَعبِيرَهُ فِي الظّاهِرِ المَرئِي. That comes true, i.e. our present state when we are awake. و بعد از مرگ است که از خواب بيدار می‌شویم و تعبیر آن خواب را می‌بینیم. إن قَول ذِي القَرنَين فِي الظّلمَات: I remembered Dhzul-Qaranayn's story and what he had told the people: به ياد كلام حضرت «ذوالقرنين» افتادم كه در آن تاريكي کامل به مردم
گفت: إن قَول ذِي القَرنَين فِي الظّلمَات: I remembered Dhzul-Qaranayn's story and what he had told the people: به ياد كلام حضرت «ذوالقرنين» افتادم كه در آن تاريكي کامل به مردم گفت: إنّ من یحمل مَعَه من هَذَا الحصي " O people, in this absolute darkness that has enveloped you, اي مردم! در اين تاريكي کامل كه هيچ چشمي، چشم دیگری رانمی‌بیند، وَيصل إلي حَيث النّور يَندَم عَلي مَا فعل Anyone who collects the pebbles from the ground, will feel sorry, and so will anyone who does not" هركس از ریگ‌های زير
پاي خود بردارد پشيمان خواهد شد و هر كس هم برندارد، پشيمان خواهد شد. صدای دویدن اسب ها برای خروج از تاریکی شنیده می شود. وَ مَن لَم يَحمل مَعَه مِنه يَندَم أيضاً Some people collected pebbles, others did not. When they stepped into the light, بعضي برداشتند و بعضي هم برنداشتند و زمانی كه به روشنايي رسيدند، كنَاية عَن هَذِه الحَال المُزدَوَجَة They discovered that the pebbles were precious stones, and they felt a great sorrow for not having collected more; آنان كه از ریگ‌ها برداشته بودند، ديدند آن‌
ها گوهرها و جواهرات هستند و سخت پشيمان شدند كه چرا بيشتر برنداشتند التيتمرّ بالإنسَان فِي الدُّنيَا وَ الآخِرَة، Those who had not collected any were also sorry for not having taken anything at all. و آنان كه چيزي برنداشته بودند نيز پشيمان شدند كه چرا چیزی از آن گوهرها را برنداشتند، إذ إنّ كلّ فرد: يَشعر بِالنَّدَم بِقَدرٍ مّا This denotes that both the sinner and the believer will be sorry after death has caught them و معنای این آن است، چه گنه‌کار و چه مؤمن نیکوکار، هردو بعد از مرگ پشيمان خواهن
د شد، إذ إنّ كلّ فرد: يَشعر بِالنَّدَم بِقَدرٍ مّا The sinner for the sins, and the believer for not having done more righteous deeds. گناهکار از این‌که چرا این‌همه گناه كرده است، و مؤمن از اينكه چرا کار خوب را بیشتر انجام نداده است. القُرآن الکَرِیم: أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتى‏ عَلى‏ ما فَرَّطْتُ في‏ جَنْبِ اللَّهِ وَ إِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرينَ Lest a soul should sey: "O Woe to me! For what I fell short of my duty to Allah, and most surely I was of those who laughed to scorn" آنگاه هر
نفسی، به خودش می‌آید و فرياد تأسف بلند می‌کند و می‌گوید: ای‌وای بر من كه در اطاعت خداوند، کوتاهی کردم؛ إلاّ أنّ النَّدَمَ لَايَنفَعُ الآنَ فَقَد اُغلِقَ بَابُ التّوبَةِ But to no avail.It is no time to repent. All doors are locked. ولي افسوس كه پشيماني ديگر سودي ندارد و درب توبه بعد از مرگ بسته‌شده است. وَ فِيمَا أنَا فِي هَذَا الغَمِّ وَ الهَمِّ غَلَبَنِي النّعَاسُ I was regretfully thinking about such events when slumber overtook me در همين انديشه غم‌انگیز بودم كه آرام‌آرام خوابم گرفت. الصّوت
المتَّصل بِالبُکَاء مَعَ المُنَاجَات مَنَ الحُوت الکَبِیرِ فِی المحِیط الهَادء A kind of whale in the Pacific Ocean is shedding tears and invoking upon God تکرار صدای گریه و مناجات حیوانی بزرگ به نام وال، در اعماق اقیانوس‌ها. القِسمُ الحَادِی عَشَرَ: العُودَة (الرّجُوع) المُؤقتة، أخذ الوُجُوهات مِن دَار الدُّنیَا Part Eleven: A Transient Return To the wor LD to benefit from the charities. سلام! قسمت یازدهم، برگشت به خانه دنیا انتَظَرتُ حَتَّي لَيلَةَ الجُمُعَةِ فَلَم يَحصُل شَيءٌ Thursday eveni
ng came; but no news from my family تا اينكه شب جمعه رسيد، امّا خبري نشد؛ فَذَهبَتُ حَسَبَ وَصِيّةِ الهَادِي إلَي بَيتِي بِهَيئَةِ طَيرٍ وَ جَثَمتُ عَلَي غُصنِ شَجَرَةٍ Upon Hadi's suggestion I turned into a bird, flew off to my house. من به‌ناچار، به سفارش جوان زیبا صورت، یعنی «هادی»، به‌صورت پرنده‌ای به منزل رفتم و روي شاخه درختي نشستم أنظُرُ إلَي مَا تَفعَلُهُ And perched on a tree to observe what my household were doing و به اعمال اقوام و خانواده‌ام، دقت کردم. در روایت است: شب جمعه، انسان‌ه
ای مرده از انسان‌های زنده، انتظار دارند که کار خوب برای آن‌ها انجام دهند. مرده‌ها از ما زنده‌ها چه سودی می‌برند؟ زَوجَتِي وَ أبنَائِي وَ أقرِبَائِي وَ أصحَابِي، الَّذِينَ كَانُوا اجتَمَعُوا They were there – my relatives, and friends همه فامیل و دوستان جمع شده بودند. اي انسان! نزدیکان تو، دورهم جمع می‌شوند تا مشغول تقسيم ارث تو شوند. پدر تو وقف كرده، موقوفه تعیین كرده است، ثلث مالش را مشخص كرده است، امّا این انسان بی‌وفا، به وصیت پدرش، عمل نمی‌کند تا آنکه پدرش، سود ببرد. عَلَي حَدِّ قَولِهِم لِي
َصنَعُوا لِيَ الخَيرَاتِ فَطَبَخُوا السّوِیقَ وَالرّزّ Engaged in what they claimed to be charity work: serving food, و به ادعای خودشان، داشتند برایم کار خوب انجام می‌دادند، و به مهمانها آش و پلو می دادند. وَ أَقَامُوا مَجلِسَ عَزَاء الحُسَين عَلَيهِ السَّلَامُ وَ قَرَأوا الفَوَاتحَ Reciting Rowdha, and praying for my forgiveness. و مراسم روضه‌خوانی داشتند و سوره حمد را برای من می‌خواندند. اگر صداي ناله پدرت را بعد از مرگ می‌شنیدی، دیگر نمی‌توانستی زندگي كني، آن ناله را اگر می‌شنیدی، آن‌وقت حاضر
می‌شدي پولی را در راه خدا مصرف کنی تا پدرت نجات پیدا کند. بخل نكنيد، اين مال، از بين می‌رود؛ نه کسی که آن‌ها را خرج می‌کند باقی می‌ماند، نه کسی که آن مال برای او خرج می‌شود و حتی خود مال هم باقی می‌ماند. اولين کار خیر برای مردگان، این است: واجباتی که آن‌ها انجام نداده‌اند، انجام شود. ای بخيل! آن مالي كه در راه خدا مصرف کردی، برای تو باقی می‌ماند، اما پولی که توي بانك گذاشتي، مال تو نیست، برای وارث باقی می‌ماند، در حقیقت مال وارث هم نیست، دل‌خوشی دروغین است. وَلَكِنِّي رَأيتُ أنَّ أعمَالَهُم لَا
تَنفَعُنِي فَي شَيءٍ لِأَنَّ الهَدَفَ الحَقِيقِيّ مِن أعمَالِهِم كَانَ اعلَاءَ سُمعَتهم عِندَ النَّاسَ None of it, however, did me any good because to them this was a chance to show off; ولي هیچ‌کدام از كارهايشان برای من سود نداشت، چون آنان در حقیقت، می‌خواستند خودشان نزد دیگران آبرو داشته باشند وَ لِذَلِكَ فَهُم لَم يَدعُوا لِلطَّعَامِ فَقِيراً وَاحِداً That is why not even a single needy person had been invited to this ceremony و به خاطر همين بود كه يك فقير و گرسنه را به مجلس خود دعوت نكرده ب
ودند. إلَهِی! أعمَال هَؤلاء لَم تَنفعنی أتمنّی ان تساعد هَذَا الیَتِیم. Oh God, what these people do does me no use I hope they will help this orphan خدایا! کارهای این‌ها که برایم سود ندارد؛ امیدوارم حداقل به این یتیم کمک کنند. مردگان ناله‌ها می‌زنند و می‌گویند: ای زنده‌ها! شما هم يك روزي مثل ما خواهید مرد و داخل خاک خواهید شد. إلَهِی! أتمنی ان تغذّی هَذَا الیَتِیم وَ لَا تحرمه O God, I hope they will not deprive this orphan of food خدایا! امیدوارم این یتیم را از این غذاها محروم نکنند. خدایا من
از تو امنیت می‌خواهم، برای روزی که مال و فرزند سودی ندارد. پیامبر اسلام گفت: در آخرالزمان، مرده‌ها، از طرف زنده‌ها سودی نمی‌برند. هَکَذَا عَدِیمِی النصَاف فعلوا، مَعَ کُلّ الوَصَایَا الَّتِی أوصیتُ بِهَا لِلمُستضعَفِین وَ المَحرُومِین You, the unfair lot! Is this your answer to my advising you to care for the weak and the deprived people? بی‌انصاف‌ها! این بود آن‌همه سفارشی که در مورد انسان‌های فقیر به شما کردم؟ تَرَکُونِی بِدون دُعَاء وَ أنَا مُحتَاج للدُّعَا وَ بِشِدَة أنتُم تصرِفُون أموَالِی ل
ِأجلِ شَخصِیَّتِکُم وَ لِأجلِ احترَامکُم Whose praying (to God) I highly need now? You are, instead, spending my wealth to save your own face کسانی که من اکنون به دعای خیر آن‌ها، به‌شدت احتیاج دارم. اموال من را برای آبرو و اعتبار خودتان خرج می‌کنید؛ فَقَط تفکِّرُون بِأنفُسِکُم أنتُم الَّذِینَ جَعَلتهُم الدُّنیَا قبلة أفّ لَکُم الَّتِی قُمتُ بِهَا لَکُم مَعَ الأسَف عَلَی هِذِهِ الاتعَاب وَ الزَّحمَة You are concerned only with your own matters.You the ignorant, world-loving people, woe upon you ش
ما فقط به فکر خودتان هستید! بی‌خبرهای دنیاپرست! اُفّ بر شما! حیف آن‌همه زحمتی که برای شما کشیدم! يقين داشته باشید، ناله مرده‌ها، پشت سر شما زنده‌ها هست، ناله مرده از زنده‌ها با اثر است. وَ لَم يَكُن هَدَفُ المَدعُوِّينَ سِوَي تَنَاوُلِ الطَّعَامِ وَ تَصرِيفِ شُؤُونِهِم الخَاصّةِ فَلَا استِرحَامَ مِن أجلِي . The guests had come only to devour the food and to see to their own affairs. They had no intention to pray for me to be pardoned. The tear they were shedding و مهمان‌ها هم فقط به‌قصد خوردن غذ
ا و انجام كارهای شخصی خود آمده بودند و هدفشان طلب بخشش براي من از سوی خداوند نبود وَ لَا دَمعَةَ عَلَي الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عَلَيهِمَا السَّلامُ Was not because they really felt sorrow for Imam Husayn's suffering. و گریه‌ای هم براي امام حسين –سلام بر او- نمی‌کردند. بَل كَانُوا يَمتَعِضُونَ إذَا مَا حَصَلَ تَأخِيرٌفِي تَقدِيمِ الخَدَمَاتِ إلَيِهم وَ يَشتُمُونَ الأموَاتَ وَ الأحيَاءَ They even began to nag, bad mouthing everyone - alive or dead – و اگر نقصي در خدمت کردن به آنان پيدا می‌شد، به مرد
ه و زنده بد می‌گفتند؛ وَ إذَا مَا ظَهَرَ شَيءٌ مِنَ الحُزنِ وَ الألَمِ عَلَي أهلِ البَيتِ وَ الأقرِبَاءِ فَقَد كَانَ عَلَي أنفُسِهِم وَ لَيسَ عَلَيّ لِكَونِهِم ظَلّوا بِغَيرِ رَاعٍ بَعدِي If they were not attended to quickly.My wife and my children were mournfully crying, But not for me; اگر خانواده و فامیل گریه‌ای می‌کردند و يا اندوهگين بودند، فقط براي خودشان بود كه چرا بی‌سرپرست مانده‌اند؟! وَ لَيسَ لَهُم مَن يَعُولُهُم وَ يُدَبِّرُ اُمُورَهُم They were sad because they had been left without
anyone to care for them. و بعدازاین چه كسي براي آن‌ها تهيه وسایل برای زندگی می‌کند. وقتی شخصی از شما، می‌میرد، می‌بینی چه‌کار می‌کنی؟ چقدر بدبين به خدا هستي؟ اگر فرزند تو مرد، نباید به خداوند اعتراض کنی، این‌ها خلاف بندگي است. وَ كَانُوا غَارِقِينَ فِي شُؤُونِهِمُ الدّنيَوِيّةِ بِحَيثُ إنّهُم نَسُونِي وَ نَسُوا أنَّ هُنَاكَ مَوتاً وَ دَاراً اُخرَي تَنتَظِرُهُم They were so occupied with their own affairs that they had forgotten all about me, about death and about the hereafter. و چنان مشغول مسائ
ل شخصي خود بودند كه نه يادي از من و نه يادي از مردن و آخرت خود می‌کردند وَ كأنَّ المَوتَ مَصِيرِي وَحدِي وَ لَيسَ لَهُم نَصِيبٌ فِيهِ It seemed as if I had been the only one whose destiny it was to die, and such an event would not overtake them. گویا قرار بوده که فقط من بمیرم و آن‌ها هرگز نخواهند مرد وَ كَأنَّ اللهَ قَد ظَلَمَهُم - وَ العَيَاذُ بِاللهِ - بِمَوتِي فَرَاحُوا يَتَذَمَّرُونَ وَ يَحتَجُّونَ They even appeared to criticize my lot, pretending that my death had put them in an unjust sit
uation; of this I take refuge in God. و گویا در مردن من خداوند -که پناه می‌برم به او- به آنان ستم کرده است كه این‌همه اعتراض می‌کنند. عُدتُ إِلَي مَنزِلِي فِي المَقَابِرِ بِحَالٍ مِنَ اليَأسِ وَالإحسَاس بالهَوَان وَ كِدتُ ألعَنُ الأهلَ وَ الأولَادَ Despaired of these scenes, and broken-hearted, I went back to my grave, my permanent abode, با ديدن اين صحنه‌ها بود كه ناامید و غمگین به سمت قبرستان و منزل خود برگشتم و نزديك بود كه بر خانواده‌ام نفرين كنم وَ لَكِن معرِفَةُ الحَقِيقَةِ مَنَعَتنِي مِن
ذَلِكَ وَ قُلتُ: يَكفِيهِم مَا هُم فِيهُ وَ لَا حَاجَةَ لِمَزِيدٍ And was about to curse my relatives when a reality stopped me in my attempt ولي دیدن واقعيت مانع شد، با خود گفتم: همين يك گرفتاری براي آن‌ها بس است و ديگر گرفتاری آن‌ها زیادتر نشود. فَعَلی الکلّ أن یَبعَثُوا هَدیَّة خَاصّة لِلوَالدَین أجر ثَلَاث صَلَوَات عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد As a souvenir, particularly for our parents, let’s gift them with the reward of three blessings on Mohammad and his household: همه باهم هديه بدهید، م
خصوصاً براي پدر و مادرتان، پاداش 3 سلام بر محمد خانواده محمد. می‌خواهی از تنهایی بیرون بیایی و بعد از مرگت تنها نباشي؟ عمل صالح انجام بده! چون بعد از مرگ با عمل خوب، انس می‌گیری. القِسمُ الثّانِی عَشَر: رُجُوع و عُودة إلَی الدُّنیَا حَتَّی یذکُرُوه دَائِماً Part Twelve: A hopeful return to the world, expecting a remembrance. سلام! برگشت دوباره به دنیا. فَذَهَبتُ Leave them to suffer their lot; this will do for the time being. Time lapsed and once again I visited them, دوباره به خانه رفتم. گاهی ا
نسان، مشکلی و کمبودی برایش به وجود می‌آید، تمام آنچه خداوند به او داده را فراموش می‌کند، چنین کسی دعایش قبول نمی‌شود. انسان زیاد اشتباه می‌کند، چیزی كه برايش زیان دارد، خیال می‌کند، به سود اوست و چیزی كه برايش سود دارد، خیال می‌کند، به زیان اوست انسان زياد اشتباه می‌کند پس بهتر آن است كه کارهایش را به خدا بسپارد. فَرَأيتُ أَنَّهُم لَم تَعُدّ لَهُم تِلكَ العِزّةُ الَّتِي كَانِوا يَعِيشُونَ فِيهَا فِي حَيَاتي But this time I found them deprived of the distinction they used to enjoy when I was aliv
e: ديدم از آن احترامی كه در زمان من داشتند، خبري نيست. وقتی بخشی از زندگی تو دچار مشکل می‌شود، همه نعمت‌های خدا را فراموش می‌کنی، به خداوند و به دستگاه عالم، بدبین می‌شوی. فَالبَابُ مَغلُوقٌ وَ لَيسَ ثَمّةَ مَن يَتَذَكّرُهُم وَ قَدِ اختَلّ أمرُ مَعِيشَتِهِم The house was an unwelcoming sight, and the household were hard-pressed to run their life. درب خانه بسته‌شده است و كسي به ياد آن‌ها نيست و زندگی آن‌ها دچار مشکل شده است. صدای گریه بچه و مادرش به گوش می رسد. وَ رَأيتُ الأطفَالَ شَعِثاً فَذَبَل
َت وَجَنَاتُهُم فَاحتَرَقَ قَلِبي عَلَيهِم وَ دَعَوتُ اللهَ أن يَرحَمَهُم وَ يَرحَمَنِي My kids were poorly dressed and ghastly; I felt unhappy, and prayed to God to have pity on me and on them. بچه‌ها پژمرده شده‌اند، قلبم به حالشان سوخت، و برای آن‌ها دعا كردم كه خدايا بر این‌ها و بر من رحم كن! امام معصوم گفت: قبل از شروع درخواست از خداوند، اول تشکر کن، او را ثنا بگو، سپس، نعمت‌هایی که خدا به تو داده را بشمار و آن‌ها را نادیده نگیر. غصه های زودگذر و بی ارزشِ دنیا را فراموش کن! تو محبت امام علی و
پیامبر اسلام را داری، بگو: ای علی! فدای تو بشوم. وَ تَذَكّرَتْ زَوجَتِي أيّامَ رِفَاهِهَا فَأرسَلَت عَلَيَّ رَحمَةً مِنَ اللهِ My wife remembered the happy time she had had, sighed, and asked God for my forgiveness. همسرم یاد زمان آسودگی خود افتاد و از خدا خواست به من رحم کند. ناگهان مرده‌ای احساس می‌کند از گرفتاری نجات پیداکرده است، به او می‌گویند علت راحتی تو، هدیه فلان شخص است كه در دنيا براي تو فرستاده است. العُودَة اِلی الدَّار الرّابِعَة رُوضَة البَرزَخ Going Back to House Four the Paradi
se in the Intermediary Real, the Barzakh برگشت به منزل چهارم.: بهشت در برزخ عُدتُ إلَي الهَادِي I returned to Hadi نزد جوان زیبارو یعنی هادي برگشتم القُرآن الکَریم: وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى‏ And as for him who fears to stand in the presence of this lord and forbids the soul from low قرآن: کسی که از (نادیده گرفتن) جایگاه پروردگارش خوف داشته باشد و مانع اطاعت خواسته نفس خود شود، فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى‏ Desires then surely the garden that is the
ab obode قطعاً بهشت محل زندگی (همیشگی) او خواهد بود. فَرَأيتُ فَرَساً بسَرج مُرصّع وَ لجَام مِن ذَهَب مَربُوطَاً عِندَ بَاب القَصر فَسَألتُ الهَادِي عَمَّن يَكُون صَاحِب الفَرَس، فَتَبَسَّمَ وَ قَالَ: I saw a horse, nicely saddled, fitted with a pair of stirrups, tied to the door of the castle I asked him, whose is this? ديدم اسبي با زين خوب و لجام طلا در قصر بسته‌شده است. از هادي پرسيدم: اين اسب مال چه کسی است؟ گفت: لَقَد أرسَلتَه زَوجتكَ وَ هُو رَحمة مِنَ الله الَّتِي طلبتها لَكَ فَجَاءت بِصُو
رَة جَواد He smiled and said, your wife has sent it to you; she asked for God’s blessing to you; and it appeared as a horse. همسر تو، برايت فرستاده است و اين اسب درواقع رحم خداوند به توست که به شکل اسب در آمده است وَ لَيسَ أفضَل مِن ركُوب الجِياد لِطِيّ مَرَاحُل السَّفَر هُنَا The best thing to save you a tiring walk here is a horse. و بهترين چيز در اين منازل براي جلوگيري از پیاده‌روی كه بسيار سخت است اسب می‌باشد. ثُمَّ إنَّ دعَاءكَ لَهُم قَد اُجيبَ أيضَاً وَ لَسَوفَ يَعِيشُونَ بَعدَ اليَوم فِي
خِير وَ رفاه Your prayer for them has also been answered they will live a comfortable life from now on دعاي تو نيز درباره آن‌ها مستجاب شده است و آن‌ها بعدازاین در رفاه و آسايش خواهند بود فَانظُر كَم مِنَ الخَير جَاء مِن زِيارَتِكَ لِأَهلِ بَيتَكَ See how good your visiting has been to them ببین! یک ‌بار بازدید تو از دنیا، باعث این‌همه خير شد. قَالَ المَهدِیّ - عَجَّلَ الله تَعَالی فَرَجَهُ الشَّرِیف: Hazrat Mahdi – May God hasten his reappearance – has said: حضرت مهدی -که خداوند زودتر برای او گش
ایش ایجاد کند- گفت: وَ أَكْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِيلِ الْفَرَجِ فَإِنَ‏ ذَلِكَ‏ فَرَجُكُم‏ Increase your praying God for our speedy reappearance because it will facilitate your affairs. برای اینکه گشایش -ظهور- زودتر واقع بشود، بسیار دعا کنید که این دعا، باعث گشایش کار خود شما می‌شود. و السَّلامُ عَلیکُم وَ رَحمَةُ الله وَ بَرَکَاتُهُ THE END پایان قالَ عَلِیّ عَلیهِ السَّلام: قَدْ غَابَ‏ عَنْ‏ قُلُوبِكُمْ ذِكْرُ الْآجَالِ وَ حَضَرَتْكُمْ كَوَاذِبُ الْآمَالِ امام علی -بر او سلام- گفت: یاد مرگ
از قلب‌های شما بیرون رفته است و به‌جای آن آرزوهای فریبنده قرارگرفته است. از خدای مهربان تشکر می‌کنیم که این فیلم با دشواری‌های فراوان آماده استفاده شد. اگر کسانی که متصدی این فیلم بودند، به وظیفه خود به‌درستی عمل می‌کردند، می‌توانست نتیجه بسیار بهتری داشته باشد تا جائیکه تصمیم گرفته شد، این فیلم پخش نشود، امّا در زمان تدوین و صداگذاری فیلم،احساس کردیم خداوند مهربان کمک کرد و اوضاع تغییر کرد. و علت این موفقیت را، علاقه خداوند به هدایت شما مردم می‌دانیم، چون کسانی که دوست ندارند مردم، پاک زندگی کن
ند، تلاش زیادی می‌کنند تا با رسانه‌های فریبکار خود، انسان‌ها را به کارهای زشت دعوت کنند و از انجام کار خوب منصرف کنند. اگر تو علاقه داری کاری انجام دهی تا خداوند از آن راضی باشد، از تنها بودن خودت و زیاد بودن موانع، نگران نشو! و بدان اگر مسئولین به جای کمک، تو و همکارانت را اذیت کنند، و همه نزدیکان و رفیق‌های تو، خسته شوند و تو را تنها بگذارند، خداوند هرگز تو را تنها نخواهد گذاشت و هدف تو، خیلی بهتر ازآنچه تصور می کردی، انجام خواهد شد. تو فقط تمرکز کن بر اینکه رابطه ات با خدای مهربان اصلاح شود،
یقین داشته باش که همه کارهای پیچیده، آسان خواهد شد. یُمکِنُکَ تَحمَیل هَذَا الفِلُم بِاللُّغَة وَ الکِتَابَة الفَارسِیَّة وَالإنجِلِیزِیَّة وَالکِتَابَة العَرَبَیَّة You can download tis video in 3 Languages, Persian or English or Arabic می‌توانید از این فیلم، به زبان فارسی، انگلیسی و زیرنویس عربی استفاده کنید. facebook or aparat.com/aghlesalem

Comments